رد کردن لینک ها

شخصیت دوری گزین و ارتباط آن با وضعیت های زندگی در تحلیل رفتار متقابل

اختلال شخصیت دوری گزین و ارتباط آن با وضعیت های زندگی در تحلیل رفتار متقابل

اختلال شخصیت دوری گزین با الگویی از مهار اجتماعی، احساس بی لیاقتی و حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی است.

بنابر نظریه تحلیل رفتار متقابل چهار وضعیت زندگی وجود دارد. وضعیت های زندگی توجیه کننده تصمیمات زندگی هر فرد می باشند به این معنی که وضعیت زندگی باورهای اساسی شخص درباره ی خودش و دیگران می باشد.

یکی از وضعیت های زندگی که توسط کودک انتخاب می شود (من خوب نیستم شما خوب هستید) است. وضعیت انزوا و گوشه گیری. در این نوشته با ویژگی های افراد دوری گزین آشنا شوید.

 width=

Avoidant Presonality Disorder

از ویژگی های اصلی افراد با اختلال شخصیت دوری گزین، احساس بی کفایتی، بازداری اجتماعی، حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی است. این افراد شغل هایی را انتخاب می کنند که نیاز به تماس چشمی کمتری داشته باشد. زیرا از انتقاد، عدم تایید و یا طرد هراس دارند. به این خاطر امکان دارد ترفیع در محل کار را قبول نکنند از هر نوع رابطه جدیدی که شرایط برقراری با افراد جدید را داشته باشد، امتناع می کنند مگر این که مطمئن شوند بی هیچ انتقادی پذیرفته می شوند.

روابط صمیمانه با افراد ندارند، در فعالیت های گروهی شرکت نمی کنند، خود دار هستند و از ترس رسوا شدن ، مورد استهزا قرار گرفتن و یا شرمندگی در مورد خودشان صحبت نمی کنند و معمولاً کم رو، کم حرف و نامرئی هستند به طور کلی از ترس مورد انتقاد قرار گرفتن و تایید نشدن از برقراری هرگونه ارتباط جدید امتناع می کنند. و برای حفظ امنیت خود به یک سبک زندگی محدود بسنده می کنند.

در برخورد اول با اطرافیان به دقت رفتار آن ها را مورد بررسی قرار می دهند که همین خود امکان دارد موجب تمسخر آنان توسط اطرافیان شود. اگر شخصی حتی کمی مخالف یا انتقاد گر باشد، این افراد ممکن است به شدت آزرده خاطر شوند. دیگران آن ها را با القابی چون «کم رو»، «خجالتی»، «منزوی» توصیف می کنند و همه این ها در کارکرد اجتماعی آن ها تاثیر به سزایی دارد.

بروز این اختلال در کودکی با علائم کم رویی و انزوا طلبی و ترس از غریبه ها و موقعیت های جدید شروع می شود و کم کم شدت می گیرد تا بزرگسالی که آن ها ترجیح می دهند از برقراری روابط جدید دوری کنند. وجه مشخصه این اختلال دوری گزینی است. با این وجود که آن ها مایل به برقراری ارتباط هستند و خود را عمیقاً تنها احساس می کنند اما قادر به ایجاد و حفظ یک رابطه صمیمی نیستند.

آن ها معمولاً اشتغال به شغلی دارند ولی نمی توانند در محل کار خود با دیگران صمیمی شوند زیرا خودشان را از نظر فردی غیرجذاب و پایین تر از دیگران می دانند و  اطرافیان را نیز انتقادگر و مخالف تصور می کنند. هم چنین آن ها نمی توانند در فعالیت های گروهی شرکت کنند مگر این که اطمینان حاصل کنند که مورد حمایت و محبت قرار می گیرند. دلیل دیگر برای عدم برقراری ارتباط با دیگران ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن است. این افراد حتی مخالفت یا انتقادهای جزئی را نیز نمی توانند تحمل کنند و به شدت آزرده خاطر می شوند و به همین خاطر است که در جمع حضور پیدا نمی کنند و یا اگر مجبور به حضور باشند اظهار نظر در مورد مطالبی یا وضعیتی نمی کنند.

زیرا گمان می کنند هرچه بگویند از نظر دیگران اشتباه است ومورد استهزاء قرار می گیرند. حتی در مورد ظاهرشان نیز این ترس را دارند. مثلا امکان دارد یک موقعیت شغلی مناسب را به دلیل ترس از شرمندگی ناشی از لباس نامناسب لغو کنند به هرجهت آن ها هر دلیلی می توانند پیدا کنند تا در جمعی حاضر نشوند مثل علائم ناچیز و کم اهمیت جسمانی یا مشکلاتی

از این شکل می تواند دلیلی برای اجتناب از فعالیت جدید شود.

در پایان با توجه به رویکرد تحلیل رفتار متقابل و بنابر نظر کلود استینر و اریک برن می توان انتظار داشت که همه افراد با وضعیت «من خوب هستم شما خوب هستید» به دنیا می آیند و زمانی این وضعیت را تغیر می دهند که حادثه ای رابطه متقابل بین کودک و مادر را مختل سازد و افراد بنابر تصمیمی که در آن زمان گرفته شود پا به بزرگسالی می گذارند در حالی که یکی از آن تصمیمات را اجرا می کنند. بنابراین می توان گفت که احتمال دارد تصمیم افراد دوری گزین و منزوی و انتخاب وضعیت زندگی آن ها در زمان کودکی «من خوب نیستم، شما خوب هستید» بوده است.

بر گرفته از کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی DSM5

 

 

بازگشت به بالای صفحه