رد کردن لینک ها

هوش هیجانی چیست و چگونه با یادگیری تحلیل رفتار متقابل می توانیم میزان هوش هیجانی خود را افزایش دهیم

 width=

 

هوش چیست؟

آیا هوش خصوصیتی کلی و عمومی است که بر همه ابعاد رفتار تاثیر می گذارد یا این که انواع مختلفی از هوش وجود دارد که هریک بر بعد خاصی از رفتار تاثیر می گذارد. امروزه پژوهشگران بیشتر گرایش به پذیرش این فرض دارند که هوش انواع مختلفی دارد (اشترنبرگ، وگنر 1993)

 width=

تعریف کوتاه از هوش

هوش مجموعه استعدادهایی است که به وسیله آن شناخت هایی پیدا می کنیم آن ها را به یاد می سپاریم و از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ برای سازگاری با محیط ثابت و در حال تغییر و هم چنین برای حل مسائل روزانه زندگی استفاده می کنیم.

هوش انسان انواع مختلفی دارد که در این جا به توضیح یکی از انواع هوش یعنی هوش هیجانی پرداخته می شود.

هوش هیجانی Emotional Intelligence و ارتباط آن با یادگیری تحلیل رفتار متقابل

نه تحصیلات، نه تجربه، نه معلومات و نه هوش شناختی(IQ)، هیچ یک نمی تواند تعیین کندکه چرا یک فرد موفق می شود اما فرد دیگری موفق نمی شود. حتما عامل دیگری وجود دارد .

عده ای با هوش و تحصیل کرده اند ولی موفق نیستند و در مقابل عده ای دیگر بدون تحصیلعالی و ویژگی بارزی کاملا موفق هستند. در اینجاست که به مفهومی با نام هوش هیجانی میرسیم.

هوش هیجانی یعنی توانایی فرد در نظارت بر احساس ها و هیجان های خود و دیگران به منظور متمایز ساختن آن ها از یکدیگر و استفاده از این اطلاعات برای هدایت اندیشه و عمل خود (پیتر سالوری بر جان سایر 1990)

هوش هیجانی به معنی توانایی استفاده از چهار مهارت:

  1. خودآگاهی
  2. خود مدیریتی
  3. آگاهی اجتماعی
  4. مدیریت رابطه

دو مهارت خودآگاهی و خود مدیریتی به خود فرد مربوط می شود به طوری که فرد بتواند هیجان های خود را درک کند و آن ها را به کنترل درآورد و اما مهارت های آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه به رابطه فرد با دیگران مربوط می شود به این معنی که فرد بتواند هیجان های دیگران را بفهمد و آن ها را در ارتباطات مربوط به خودش مدیریت کند.

 width=

*توضیح چهار مهارت*

1- مهارت اول (خودآگاهی)

برای کسب این مهارت بهتر است که اطلاعات دقیقی از وضعیت خود داشته باشیم بدانیم که در کجا قرار داریم؟ پیش رفت هایمان کدام است؟ مشکلاتمان چیست؟ و احساس هایمان را بشناسیم.

2- مهارت دوم (خودمدیریتی)

برای نیل به خودمدیریتی باید نقاط ضعف خود را بشناسیم و برای رفع آن ها اقدام کنیم. تغییر خود را پذیرا باشیم و با برنامه ریزی مناسب به آن تغییر یا تغییرات نائل شویم.

3- مهارت سوم (آگاهی اجتماعی)

داشتن این مهارت به این معنی است که دیگران را خوب بشناسیم خود را به جای آن ها قرار دهیم و فکر کنیم که اگر به جای آن ها بودیم چه می کردیم. و مهمتر این که هیجان های اطرافیان خود را بشناسیم و درک کنیم.

4- مهارت چهارم (ن های اطرافیان خود را بشناسیم و درک کنیم.

را به جای آن ها قرار دهیم و فکر کنیم که اگر به جای آن ها بودیم چه می کردیم؟ و مهمتمدیریت رابطه)

برای این که به این مهارت دست پیدا کنیم باید رابطه خود با دیگران را بشناسیم در ارتباطاتمان موثر باشیم و بتوانیم آن را مدیریت کنیم.

در تحلیل رفتار متقابل نیز ما می آموزیم که ابتدا احساسات و عواطف خود را بشناسیم و بعد بتوانیم آن را در ارتباط با دیگران مدیریت کنیم. بهتر است این طور بیان شود زمانی که ما آگاهی به حالات نفسانی خود (والد، بالغ و کودک) پیدا می کنیم و هم چنین به کشف پیام های والدی خود نائل می شویم آن زمان بهتر می توانیم حالات نفسانی دیگران را تشخیص دهیم و بدانیم که با توجه به حالات نفسانی اطرافیان ، ما چه حالت نفسانی خود را به کار بریم.

دانیل گولمن (1995) هوش هیجانی را در کتاب خود به چهار بخش تقسیم کرده است.

  1. کسب آگاهی های هیجانی به این معنی که فرد توانایی آن را داشته باشد که بتواند احساس ها و اعمال را از هم متمایز کند.
  2. اداره هیجان ها: در این مرحله و آگاهی فرد باید بتواند خشم خود را مدیریت کند.
  3. درک هیجان ها: درک هیجان ها نیز هم چون داشتن مهارت آگاهی اجتماعی می باشد یعنی شخصی بتواند دیدگاه دیگران را درک کند و به آن احترام گذارد.
  4. اداره کردن روابط: در اینجا نیز فرد باید به این توانایی دست یابد که بتواند مشکلاتی که مانع از ایجاد روابط با دیگران می شود را شناسایی و حل کند.
  5.  width=

* جمله پایانی و نتیجه گیری با توجه به تحلیل رفتار متقابل*

همان طور که در آموزش تحلیل رفتار متقابل بیان شده فرد ابتدا باید به خودشناسی خودش نائل شود به این معنی که افراد زمانی می توانند انتخاب آگاهانه در زندگی داشته باشند (در رابطه با دوستی، ازدواج، شغل و هر زمینه دیگری) که به احساسات خود آگاه باشند و بتوانند مدیریت کنند و از هیجان های اطرافیان خودآگاه شوند آنگاه می توانند در زمان مقتضی واکنش مناسب را نشان دهند و در نهایت یک ارتباط موفق و سالم را ایجاد نمایند.

بر گرفته از کتاب روانشناسی عمومی، دکتر حمزه گنجی

 

 

بازگشت به بالای صفحه