“من دیگه توان دریافت کمک از دیگران را نداشتم…” هنری آلن بیچِلر 25 ساله یک روز قبل از خودکشی اش این جمله را بیان کرده بود. این ستاره و فوتبالیست بزرگ و محبوب امریکایی که از بنیان گذاران کمپین نه بهخشونت در امریکا بود با خودکشیاش همهی جهان را شوکه کرد. این خودکشی تکرار بزرگتری بر خودکشی افرادی بود که بسیار محبوب و ثروتمند هستند. طبق آمارهای جهانی ارائه شده دربارهی خودکشی، کشورهای اروپای غربی مانند آلمان،انگلستان و فرانسه و اروپای شمالی مانند سوئد، هلند، سوئیس و دانمارک افزایش چشمگیر خودکشی را تجربه میکنند. با توجه به موضوع سطح بالای استانداردهای زندگی و رفاه عمومی در این کشورها رشد خودکشی بسیار اهمیت پیدا کرده است.دربارهی این موضوع فرضیات بسیاری طرح شده است. اما در اینجا به یکی از مهمترین موارد می پردازیم. ایمان و سطح توقعات مادی … هرساله نزدیک به یک میلیون نفر در جهان خودکشی میکنند. این یعنی سریلانکا در آسیای جهانسومی رتبهی اول خودکشی را در جهان دارد اما چرا سوئد، هلند و سوئیس رتبههای درجه یک اروپا را در آمار بالای خودکشی از آن خود کرده اند!!! فقر و عقب ماندگی استانداردهای زندگی در آسیا عامل اصلی خودکشی عنوان شده است.اما آمار بالای خودکشی در اروپا چه دلیلی دارد؟ سازمان بین المللی کار، سازمان ملل، صندوق بین المللی پول، کشورهای اروپایی نامبرده شده را موفق ترین و بهترین الگو در رفاه و استاندردهای بالای زندگی معرفی میکنند. حتماً شنیدهاید که در هلند زندانها تبدیل به هتل شده است. آلمان هم که در بین مردم جهان موفق ترین کشور است. پس آمارهای خودکشی در این کشورها از چه حرف میزنند؟ اگر فقر، محدودیتهای اجتماعی و جنگ عامل مهم خودکشی در آفریقا و آسیا عنوان میشود، دلایل خودکشی در آمریکا و خصوصا اروپا در چیست؟ برتراند راسل ، فیلسوف و منطق دان انگلیسی در کتاب و مقاله ی “چرا مسیحی نیستم؟”جمله ای عجیب را می آورد: پاسخ به بالابودن آمار خودکشی در سوئد را باید در موضوع ایمان و خلاء هویتی بررسی کرد. حال اگر بازگردیم به فرض مهم طرح شده در بالا و این جمله ی راسل را در نظر بگیریم موضوع بسیار حساس میشود. نخستین حساسیت این است که پس در کشورهای اسلامی چرا خودکشی داریم؟ در ایران آمار خودکشی از هر 100 هزار نفر معادل 3.6 نفر خودکشی است. آماری کهبرای اتحادیه اروپا 11 و برای کشورهای نام برده بالای 12، 14 و تا 20 و 30 هم میرسیم. منطق روانشناختی و جامعه شناختی در تحلیل و رویکرد بر موضوع خودکشی در اروپاو ارتباط آن با ایمان، موضوعی بسیار مهم و حتی گاهی با مخالفان بسیار است. موج سوم روانشناسی و جدیدا موج چهارمیها که به اصطلاح وجودی ها مینامیم اتفاقنظری خاص بر موضوع الهی بودن خودکشی دارند. الهی بودن در اینجا امری مادی تلقی میشود. یعنی آن اروپایی که خلأ ایمانی را حس میکند، ضدیت این خلأ ، اسلام یا انگارههای مسلمانی در بیان و درک دین و ایمان نیست. ماجرا پیوند مهمی با هویت و معنای زندگی دارد. انجمن روانشناسی امریکا هم به عنوان یکی از مهمترین مراجع بررسی و ارائه گزارشات خودکشی در طی یک دههی گذشته خصوصا از زمان حمله تروریستی به برجهای دوقلو در یازده سپتامبر، پروژهای را تحت عنوان شناخت شناسی آسیب های منجر به خودکشی (The epistemology of suicide-related injuries) در اروپا و امریکاشروع کرد. هدف از این پروژه بررسی عواملی بر خودکشی بود که از دید جامعه هرگز یاد و امکانپذیر جلوه نمی کنند: مانند، رفاه، محبوبیت و استانداردهای بالای زندگی. در واقع در اروپای شمالی و غرب اروپا و حتی در امریکا سرمایه منجر به بهبود روندزندگی و رشد شخصیتی می شود. حداقل، باور عمومی جوامع مذکور به این سمت و سو است. به طبع این بهبودی امیدواری و راههای مقاومت و تحمل دربرابر مشکلات را بیشتر وبهتر مهیا می کند.