رد کردن لینک ها

کودکان و مادرانشان!!!

چرا مادران خودخواه تمایل به داشتن پسران خودخواه دارند؟

ناسازگاری انسان ها در اجتماع یک مشکل واقعی در جامعه امروز است. مردم بر اساس منافع و رفاه شخصی عمدتا انتخاب می کنند. انجام این کار در بعضی موارد برای دیگران حساس می شود. یک انتخاب حرفه ای براساس ترجیحات، دوست داشتن ها و نادیده‌گرفتن های شخصی خودتان، بسیار بهتر از انتخاب حرفه ای ست که بر اساس ترجیحات والدین و دوست داشتن آنها گرفته می شود. موضوع اصلی این متن بر سر این نظریه است.

اما مواردی نیز وجود دارد که با وجود دلایل دلبستگی، این نوع انتخاب و برتری آن را نقض می کند. مانند تردید بین انتخاب و دیدن یک فیلم بجای رفتن به دیدار مادربزرگی تنها که نیازمند مراقبت است. شما ممکن است دیدن فیلم را انتخاب کنید ولی آنچه هنجار دیکته شده برای شماست، دیدن مادربزرگ است.
اما آنچه اهمیت دارد تلاش شما برای این انتخاب نیست. بلکه آنچه مادر برنامه ریزی می کند، بسیار اهمیت دارد.

بسیاری فکر می کنند که در این نوع موقعیت ها مادرها تصمیم به انتخاب دوم می گیرند. یعنی دیدار مادربزرگ. اما در پژوهشی از ۵۰ مادر در دو ایالت کالیفرنیا آمریکا و باواریای آلمان که در سال ۲۰۱۵ انجام شد، بیش از هفتاد درصد از مادران تصمیمی که به خوشحالی فرزندشان منجر می شد را اولویت می دادند. یعنی در مورد بالا، دیدن فیلم چون انتخاب شخصی فرزند است اولویت به دیدن مادربزرگ دارد.
روانشناسان معتقدند که دیدن مادربزرگ به مراتب جنبه های تربیتی و آموزنده ی بیشتری نسبت به دیدن فیلم برای فرزند دارد. اگر خانواده ای به خصوص مادر، این انتخاب را صرفاً برای رضایت فرزندشان بپذیرند، قطعا باید آن مادر برای ادامه ی تربیت فرزندشان از مشاوره کمک بگیرد. اما روانشناسان می گویند موضوع فقط رضایت فرزند نیست. در این مرحله موضوعی وجود دارد تحت عنوان خودخواهی مادر.

دو سوال مطرح می شود؟
آیا مادر با حمایت از رضایت فرزندش، رضایت از خودش را نزد فرزند تثبیت می کند و یا با این اعلام حمایت، نقش حکمرانی مادر بر خانواده و خصوصاً فرزند را تعیین می کند.

آنچه واضح است پاسخ هردو سوال آری است. چراکه این انتخاب مادر، در شرایطی که اعلام نظر فرزند در انتخابش جنبه ی اخلاقی دارد، تصمیم مادر را زیرسوال می برد.

روانشناسان بر این باورند که این یک نوع نارسیسیسم است که از رابطه بسیار نزدیک و ناسالم دلبستگی مادر و فرزند حاصل می شود.

داده ها نشان می دهند فرزندانی که توسط مادران نارسیسمی زاده شده اند، نسبت به فرزندانی که توسط مادران مذهبی و اخلاقمند به دنیا آمدند، تمایلی شدیدی برای خودکشی دارند.

روانشناسان موسسه روانشناسی و تربیت خانواده دانشگاه سن پترزبورگ روسیه در پژوهشی در سال ۲۰۱۷ با عنوان «مادران خطاکار» مفصل این نوع رابطه مادر و فرزند را شرح داده‌اند. البته نباید این نوع تحقیقات و پژوهش های علمی را با گفتمان روانکاوی فروید اشتباه گرفت. در اینجا موضوع کاملا رفتارشناسی ست.

مادران غالبأ در بسیاری از جوامع در تصمیم گیری برای بچه دار شدن نقش زیادی را ایفا نمی کنند. معمولا در زمان قبل و بعد زایمان، سطح ورود در تصمیم گیری ها منوط به نیاز کودک و پدر کودک است. مثلاً عوض کردن پوشک بچه و یا تن دادن به نظر همسر برای دوباره بچه دار شدن…
در این موقعیت، مادر با انحصاری کردن نوع نفوذش بر فرزند، انتقام‌گیری انحصارهای پدر فرزندش و همسر خودش را می گیرد.
این انتقام گیری در همین موارد خصوصی تربیتی فرزند است. همین تصمیم های خاص.
در این تصمیم های خاص دو مورد به شدت در آینده ی فرزند موثر است: انتخاب شغل و انتخاب همسر.
بسیاری از روانشناسان تربیتی و مشاوره خانواده معتقدند، سطح وسیعی از خلأهای اجتماعی را باید در نقش تربیتی مادران جویا شد.

طی مسیر با این انتقام گیری، مادر
روانشناسی وینیکات بر همین اساس مادر بد، تکیه دارد. مادری که بسیار ظریف نقش مخرب ایفا می کند و نقش مثبت او فقط در چشم اجتماع است.

وینیکات باور دارد بسیاری از پژوهش ها و نظرسنجی های آموزشی، خانوادگی و تحصیلی روانشناسان به دلیل نفوذ مادر بر انتخاب شغل و همسر فرزندش است.
میزان تاثیر در این دو انتخاب موجب شده است درصد پشیمانی ها و شکست های شغلی و عشقی در جوامع به مراتب افزایش داشته باشد.

آنچه روانشناسان وجودی را به جنگ با نوفرویدی هایی مثل وینیکات انداخته، موضوع پذیرش تعهدها است. وجودی‌ها می گویند در تکرار یک فرآیند تربیتی، میزان آگاهی ذهن و قلب فرزند به مقداری می رسد که می تواند به گذشته اش نگاه کرده و خودش را ارزشیابی کند پس نباید تمام اشتباهات و نقش های منفی او را با رویکرد و نگاه داروینیسم، وراثتی و ناشی از انتقام های تربیتی مادر بدانیم.
انسان در مراحل زیادی از زندگی اش قدرت و اراده ی اخلاقی و اجتماعی ارزش یابی خودش را کشف می کند و این کشف در لحظه می تواند انسان را از اتخاذ تصمیمی نادرست دور کرده و به تصمیمی درست نزدیک کند.

اما وینیکاتی ها یا رویکردهای روانکاو محور، اینگونه نمی اندیشند.
این دعوا با چالش های اندیشه ای در روانشناسی را اگر بر هر محوری از معرفت انسانی بچرخانیم، پذیرش مسئولیت های فردی رای بالاتری می‌آورد.

قدرت نفوذ روانشناسی وجودی برای همین موارد اخلاقی اش است. بپذیریم مادر بد استعاره باشد یا نظریه، برای یک جامعه احساس جمعی مناسبی را متولد نمی کند.
در تاریخ بشریت، مادر همیشه نقشی قدسی داشته است. اما نباید این نقش را بدون اشتباه درنظر گرفت.

دیکتاتورهای بزرگ سیاست و روحانیون مذهبی را مادرهای یک جامعه به دنیا آورده اند.

منبع:

‏psychologytoday.com/us/blog/the-mysteries-love/201611/narcissistic-men-and-their-mothers

‏(Berit Brogaard, D.M.Sci., Ph.D., is a Professor and the Director of the Brogaard Lab for Multisensory Research at the University of Miami)

بازگشت به بالای صفحه