رد کردن لینک ها

چرا زن‌ها در روابط اجتماعی، رابطه با مردان را ترجیح می‌دهند؟

تجربه‌ی شما حداقل در محل کارتان نشان داده است که زنان روابط دوستانه و کاری با مردان را به زنان ترجیح می‌دهند و دلایل آن‌ها برای اجتناب از هم‌جنس خودشان هم جای تعجب ندارد؛ همه‌ی ما به دنبال ذهن متفاوت‌تر از ذات خودمان برای ارتباطات اجتماعی هستیم.

طبیعی ست که رابطه با جنس مخالف برای زنان عرصه‌های رفتار و عمل فردی و اجتماعی را گسترش هدفمندتری می‌دهد.

نظرسنجی دوسالانه‌ی سازمان کار و کارگر جهانی در گزارش سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، نتیجه‌ای جالب را در اختیار عموم قرار داد. زنان نسبت به ارتباط با مردان در محل کار، تمایل بیشتری دارند. زنان در نظرسنجی گفته بودند که با مردان به راحتی می‌توانند گفتگوهای منطقی داشته باشند، حتی در بازدهی کار هم تجربه‌ی زنانی که همکار مرد داشتند، بیشتر بوده است.

سه فاکتور مهم این نظرسنجی عبارت بود از:

 ۱. انگیزه بخشی

۲. درک متقابل بهتر

۳. کنترل تمایلات جنسی

 

این سه محور به‌ قدری اهمیت فردی اجتماعی بالایی دارند که می‌تواند درگیری اندیشه‌ای و عملی زنان با مردان را برای همیشه به صلح بدل کند.

شکسته شدن این تابو که ارتباط زنان با مردان فقط جنبه‌ی ریسکی و شهوت گونه دارد، باعث شده است زنان با زنان ارتباط فراتر از واقع و رؤیایی داشته باشند. تقابل مرد ستیزانه‌ای که باعث ایجاد یک ارتباط تمام زنانه برای نمایش آن به مردان و ایجاد یک بستر قدرت برای زنان در جامعه شده است؛ واقعیت حضور زن در کنار مرد را یک جنگ جنسی بزرگ قلمداد کرده است. این‌گونه که زن باید بین هم‌جنس خودش و جنس مرد مخالفش یکی را برای ارتباطات اجتماعی برگزیند.

خب حتماً این نشدنی است و به ‌مرور زمان منجر به تنهایی و کسالت اجتماعی می‌شود. جالب است بدانید زنانی که برای همیشه یا مقطعی رابطه با مردان را اشتباه می‌دادند بیشتر وارد روابط جنسی غیرمشروع می‌شوند و ضد اجتماعی شدن در این نوع مناسبات به مراتب بیشتر دیده شده است.

مسئله بر سر کیفیت این روابط نیست و اینکه این روابط موافق و مخالف را مورد قضاوت‌های شخصی قرار دهیم.

مسئله بر سر تعیین و تدوین چگونگی روابط اجتماعی است. نمایشنامه‌نویسی به نام اکبر رادی در نامه‌ای به مدیر اداره تئاتر تهران می‌گوید: آن حجم و اضلاعی که در پلاتوها و سالن‌های نمایش، مردان را می‌تواند تحمل کند حتماً با حضور زنان می‌تواند به خودشان هم نگاهی کنند. مگر شما می‌توانید نقش آینه گونه بودن زن را در اجتماع نادیده بگیرید؟

شکسته شدن تابوهای جنسی در ارتباطات اجتماعی را باید مهم دانست‌. اگر روزی طبیعت به سخن درآید ممکن است مردان را خطاب به بدی کند و نه زنان را. اینجا آیا مردی هست تاب این انتقاد را داشته باشد؟ انتقادی که زن همواره به دوش می‌کشد…

زنان می‌خواهند با حضور در کنار مردان، گستره‌ی فردی و اجتماعی بیشتری را تجربه کنند. این به معنای عدم باور به جنس موافق و توجه ویژه به جنس مخالف نیست. این فقط یک رابطه‌ی نامحدود است اما با تعیین سطح‌های ارزشی و اخلاقی یک ارتباط.

وقتی دو نفر از جنس مخالف باشند، مردان و زنان به شیوه‌های گوناگون‌تری خشم خود را به هم متصل و انتشار می‌کنند. مردان بیشتر فیزیکی و مهاجم هستند (فریاد می‌زنند، پرتاب می‌کنند و مشت و غیره)، در حالی که زنان در رویکرد حالت عصبانی، تمایل به گفتگو یا سکوت دارند. آیا این جذاب نیست؟ این یک دوره‌ی رابطه‌ای منطقی است.

زن و شوهر مدام عادت به ضبط و به روی آوردن بدی‌های یکدیگر دارند؛ اما روابط اجتماعی بر نادیده گرفتن بدی‌ها و رشد نقاط مشترک و گاهی متفاوت، تکیه دارد. یک زن نیاز دارد تا در رابطه، منطق را بر بازی‌های عمومی زنانه استواری دهد. مثلاً فراموش کردن تاریخ تولد یک دوست باعث از بین رفتن هویت و ایجاد درگیری و قهر نشود. ارتباط مخالف زن با مرد می‌تواند در واکنشی منطقی این فراموشی را بپذیرید. این جنس منطق گفتار و گفتمان زن امروز است.

همه‌ی ما یک دایره‌ی روابطی داریم اما متأسفانه برای زنان این دایره یک هندسه‌ی محدود و عُرفی شده است. دایره مدام در حال تغییر است اما بدون اعمال نقش خودِ مالک دایره.

آرام بودن و اتکا شدن به خود، از حداقل مزایای بودن کنار مردان برای زنان است. این توانایی مردان نیست بلکه توانایی این جنس رابطه است. تجربه‌ی متفاوت در متفاوت بودن ایجاد می‌شود. اما به این شرط که تفاوت منجر به از بین رفتن محیط‌های دیگر ارتباط نشود. یک زن متأهل وارد رابطه‌ای با مردی می‌شود و این می‌تواند سازنده باشد.

اما اگر آسیب‌زا شد نباید کلیت آن را خطا بدانیم. فراموش نکنیم که در جامعه هیچ‌وقت نمونه‌ها نمی‌توانند کل جامعه را تخریب کنند.

ما هنوز در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن زنان به‌عنوان شهروندان درجه دوم رفتار شناخته می‌شوند. چه در حقوق و دستمزدهایی که کسب می‌کنند و چه در مناسبت‌هایی که در اجتماع شکل می‌دهند؛ اما این شهروند درجه ‌دو، موقعیت‌هایی که برای شهروند درجه‌ یک یعنی مرد به وجود می‌آید را خلق می‌کند: تولد، عشق، شهوت…

زن برای برهم زدن همین کمیت‌ها به میدان روبرو شدن با تابوها آمده است. این بار نوبت تغییری ست که هدف اش بهبود ذات ارتباط است و نه افراد درون رابطه.

به گفتگو بپیوندید

بازگشت به بالای صفحه