رد کردن لینک ها

می‌خواهیم کرونا چه بسازد؟

پیرامون انتشار کتاب پاندمی، کرونا جهان را می سازد.
‏ PANDEMIC
‏(COVID-19 SHAKES THE WORLD)

اثر اسلاوی ژیژک درباره ی روانشناسی اجتماعی کرونا

مقدمه
ما در لحظه‌ای زندگی می‌کنیم که عمیق‌ترین و تاثیرگذارترین رفتار در ضدیت با عشق، دوری از آن‌چیزی‌ست که محبت را از شما و انتقال آن را در شما، هدفمند کند.
امروزه دولت‌ها به دلیل کاهش ظالمانه هزینه‌های عمومی (اعم از بهداشت و هزینه‌های جاری) توانایی کنترل سرمایه‌ای را پیدا کرده‌اند که موجب شده است روند اشکال غیرعادی در جامعه‌ی انسانی، فراخوانی یک تغییر اساسی مثبت جلوه‌ کند.
وقتی دستمال توالت تبدیل به کالایی با ارزش مانند الماس می‌شود و یا هنگامی که شکل نوین کمونیسم (سرمایه‌ای شدن اجتماعات مردمی) تنها راه جلوگیری از نزول جهان به بربریت تمدن‌ها شده است، آیا این یک ویروس نیست که می تواند همه چیز را تغییر اساسی دهد؟

درباره‌ی کتاب
رسانه‌های ما بی‌وقفه فرمول “وحشت نکنید!” را تکرار می‌کنند و سپس در یک غافلگیری همه داده‌هایی که منجر به ایجاد وحشت می‌شوند را تولید و انتشار می‌دهند.
اوضاع این روزها شبیه شرایطی است که از دوران جوانی در کشور کمونیستی که در آن زندگی می‌کردم
(یوگسلاوی) به خاطر دارم.
وقتی مقامات دولتی مرتباً به مردم اطمینان می‌دادند دلیلی برای وحشت (جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی شوروی سابق) وجود ندارد، اما همه جا، سراسر فریاد خشونت و جنگ بود. همه چیز از بین می‌رفت و تنها وحشت تولید می‌شد.

هراس در روانشناسی اجتماعی منطق خاص خود را دارد. این واقعیت که در انگلیس، به دلیل وحشت کرونا ویروس، حتی رول های دستمال توالت از فروشگاه‌ها ناپدید شده‌اند، مرا به یاد یک واقعه عجیب با کاغذ توالت از دوران جوانی‌ام که در یوگسلاوی سوسیالیستی بودم، می اندازد.
ناگهان شایع شد که کاغذ توالت کافی در شهر وجود ندارد. مقامات فوراً به مردم اطمینان دادند که کاغذ توالت کافی برای مصرف روزمره و مرسوم جامعه وجود دارد. اما در کمال تعجب، این اطلاع رسانی نه تنها صحیح نبود، بلکه اکثر مردم حتی معتقد بودند که این یک فریب بزرگ است. با این تفاسیر و با قواعد روانشناسی اجتماعی، یک مصرف کننده عادی در جامعه ​​به این صورت این شرایط را استدلال می کند: من می‌دانم که کاغذ توالت کافی وجود دارد و این شایعه نادرست است، اما اگر برخی از مردم این شایعه را جدی بگیرند و با وحشت شروع به خرید ذخایر انبارشده‌ی کاغذ توالت کنند، آیا این عمل باعث ایجاد یک کمبود واقعی نمی‌شود؟
اینجا نقطه‌ای‌ست که مصرف کننده می‌گوید: من خودم بهتر کالای انبار شده را تهیه می‌کنم. پس به دیگران مجال نخواهم داد.
باید بدانیم در این شرایط لازم نیست که باور کنید برخی دیگر این شایعه را جدی می‌گیرند. تنها کافی است تصور کنید، برخی هستند که معتقدند افرادی دیگر در جامعه هستند که این شایعه را جدی می‌گیرند. همیشه باید از همهمه‌های در اجتماعات ترسید. ما این روزها با نقل قول‌های دست دوم و هراسناک مردم نسبت به توصیه‌های بهداشتی و عمومی، مواجه هستیم.

همتای عجیب و غریب این نوع ترس به کرونا همان عدم وجود ترس در هنگامی‌ست که مردم این ویروس را باور کرده‌اند.
در دو سال گذشته، بعد از همه‌گیری‌های سارس و ابولا، بارها و بارها به ما گفته شد که یک بیماری همه‌گیر و بسیار قوی جهان را فراگرفته است. جالب اما این بود ما به این پیش بینی‌های وحشتناک اطمینان داشتیم، اما به نوعی آنها را جدی نگرفتیم و تمایلی به عمل و مشارکت در آماده سازی خود و محیط اطرافمان جدی عمل نکردیم. در یک چشم بر هم زدنی آنچه از حاصل این نادیده گرفتن رخ داد نمونه ای از یک برداشت فیلم‌های آخرالزمانی مانند Contagion بود.

آنچه روانشناسی درباره ی این تضاد رفتاری به ما می‌گوید این است که وحشت، روشی مناسب برای مقابله با یک تهدید واقعی نیست.
وقتی در موقعیت وحشت واکنش نشان می‌دهیم، تهدیدی را نمی‌توانیم جدی بگیریم. (این آموزه‌ی فروید است) و برعکس، ما آن را بی اهمیت جلوه می‌دهیم.
فقط
فکر کنید که این موضوع که داشتن کاغذ توالت کافی در میانه‌ی یک بیماری همه‌گیر و کشنده چه اهمیتی دارد، چقدر مسخره است.
بنابراین چه واکنشی مناسب در مورد اپیدمی کروناویروس خواهیم داشت؟
چه چیزی را باید یاد بگیریم و برای مقابله با آن چه باید بکنیم؟


ژیژک ادامه می‌دهد:
«وقتی پیشنهاد کردم اپیدمی کروناویروس باعث افزایش تمایل به سبک جدیدی از زندگی کمونیسمی می‌شود، همانطور که انتظار می‌رفت ادعای من مورد تمسخر واقع شد.
اگرچه به نظر می‌رسد که رویکرد جدی به این بحران توسط دولت چین مثبت عمل کرده است و یا حداقل بسیار بهتر از آنچه در ایتالیا اتفاق می‌افتد کار کرده است، اما منطق استبدادی کهنه‌ی کمونیست‌های قدرت‌طلب چینی نیز محدودیت‌های موجود در این دستاورد مقابله با کرونا را متفاوت نشان می‌دهد.

یک نمونه از این قدرت طلبی و سرکوب دولت چین، ترس از انتشار خبرهای بد درباره‌ی کرونا توسط افراد ثروتمند (و عموم مردم) بود.
افرادی که برای اولین بار از این ویروس گزارشی ارائه دهند، دستگیر می‌شوند و گزارش‌هایی مبنی بر وقوع چنین پدیده‌ای در چین بسیار ثبت شد.
حالا آنچه نمایان می‌شود این موضوع است که اکنون همه گیری ‌این ویروس در حال از بین رفتن است. اما از کجا؟ از میان تصمیمات سیاسی به میان مردم؟

آنچه من می‌گویم درباره‌ی بازگشت به روند عملی شدن مفاهیم روانشناسی اجتماعی بجای آنچه اجتماعی شدن کمونیستی می‌خوانند، فقط باید به یکی از اعلامیه‌های عمومی WHO یا سازمان بهداشت جهانی رجوع کنیم:
“اگرچه مقامات بهداشت عمومی در سراسر جهان توانایی در مبارزه با کرونا را موفق اعلام کردند، اما این سازمان نگران است که در بعضی از کشورها سطح تعهد سیاسی به ماجرا با سطح تهدید، مطابقت نداشته باشد.”
این یک تمرین نیست.
حتی زمان تسلیم شدن هم نیست.
امروز زمان بهانه‌جویی‌های سیاسی هم نیست.
امروز زمان به حرکت درآوردن تمام نیروهای متوقف‌شده توسط کشورهاست.
نوبت بازگشت به مفاهیم والا رسیده است.

کشورها دهه‌هاست که در حال برنامه‌ریزی برای سناریوهایی مانند‌ این هستند.
سناریویی که می‌خواهد مقابل آزاد شدن نیروهای انسانی را بگیرد. نیروهای انسانی هم باید مانند کالاها، انبار و یا نابود شوند تا روند سرمایه‌داری سیر صعودی‌اش را طی کند.”

رئیس سازمان بهداشت جهانی در ادامه‌ی اعلامیه می‌آورد: «اکنون زمان عمل به برنامه‌ها است. این بیماری همه‌گیر می‌تواند به عقب رانده شود، اما فقط با یک رویکرد جمعی، هماهنگ و جامع که نیروی دولت‌ها اعم از ماشین‌آلات و منابع انسانی را درگیر کند.»

ژیژک ادامه می‌دهد، این امکان وجود دارد که توسط عموم مردم اینگونه فرض شود که چنین رویکردی جامع باید فراتر از ماشین آلات دولت‌ها و مشارکت عمومی باشد.
اما باید بدانیم هدف همان آرمان آموزه‌ی روانشناسی اجتماعی‌ست: بسیج محلی نیرو‌های خارج از کنترل دولت (آنهایی که نابهنجار و مخالف عمل می‌کنند) با هماهنگی و همکاری بین‌المللی قوی و کارآمد نیروهای انسانی خارج از کنترل دیگر فرهنگ‌ها.
اگر هزاران نفر به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری شوند، تعداد بسیار زیادی دستگاه‌های تنفسی مورد نیاز است و برای به دست آوردن آنها، دولت ها باید مستقیماً به همان روشی که در شرایط جنگی مداخله می کند، مانند نیاز به تهیه هزاران اسلحه، وارد عمل شوند.
این بدان معنی‌ست همانطور که در یک کارزار نظامی، اطلاعات باید به اشتراک گذاشته شود و برنامه ها کاملاً هماهنگ باشد تا دشمن از بین برود، اطلاعات باعث از بین رفتن انسان ها هم می‌شود. مانند آنچه امروز می‌بینیم، ارائه اطلاعات توسط دولت‌ها درباره‌ی کروناویروس، گرچه اعلان جنگ به ویروس است، اما انسان‌ها از بین می‌روند. پاندمی و یا کرونا جهان را می‌سازد، همین هشدار است.

می‌خواهیم کرونا چه بسازد؟
آیا هنگام تغییر سبک زندگی نیست؟
آیا هنگامه ی آن فرا نرسیده است که درباره‌ی گذشته‌ی زندگی خود و خانواده‌مان تجدید نظر کنیم؟
منظور من از “کمونیسم” که مورد نیاز امروز است، همین به تکاپو افتادن جهانی‌ست که ویل هاتون بیان کرده است: “اکنون، نوعی جهانی‌سازی تنظیم شده که برنامه‌ی آن بازار آزاد است.
گرایش دولت‌ها و مردم به بحران‌ها و همه‌گیری‌ها مطمئناً در حال از بین رفتن است.
اما شکل دیگری که وابستگی متقابل مردم به وحشت و ترس را به رسمیت می‌شناسد و تقدم عمل جمعی مبتنی بر شواهد و حاشیه‌ها را ضروری می‌کند، متولد خواهد شد.”

به گفتگو بپیوندید

بازگشت به بالای صفحه