رد کردن لینک ها

خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر

the_7_habits_of_highly_effective_people

کتاب ارزشمند هفت عادت مردمان موثر اثر ارزشمند استفن کاوی با ترجمه روان خانم گیتی خوشدل.

اگر این هفت عادت را در خود بپرورانید حتما موفق می‌شوید:

عادت اول

عامل باشید. اگر به کلمه انگلیسی response-ability به این شکل نگاه کنید یعنی با یک خط تیره آن را به دو واژه تبدیل کنیم ترجمه‌اش به موضوع عادت اول نزدیک می‌شود. توانایی پاسخگویی به این معنی که ما این توانایی را داریم که پاسخ یا واکنش خود را انتخاب کنیم یعنی ما مسئول هستیم و در نتیجه رفتارهای ما حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خود ما می‌باشد نه ثمره اوضاع و شرایط.

انسان‌هایی با این طرز تفکر مثبت می‌دانند که در بحران‌ها چگونه تصمیم بگیرند و یا بهترین تصمیم را بگیرند. آن‌ها دارای روحیه‌ای مثبت هستند به این ترتیب می‌توانیم بگوییم که با روحیه مثبت خود جو اطراف را نیز مثبت می‌کنند پس خود تصمیم‌‌گیرنده هستند.

ولی بر عکس انسان‌هایی که روحیه‌ای منفی دارند نسبت به شرایط واکنش نشان می‌دهند و مثل این است که شرطی شده‌اند آن‌ها نسبت به محرک واکنش ویژه‌ای نشان می‌دهند ولی افراد عامل پاسخ خود را نسبت به محرک انتخاب می‌کنند پس می‌توان گفت افراد به دو دسته تقسیم می‌شوند افراد واکنشی و افراد عامل.

ویژگی اصلی افراد واکنشی این است که اوضاع و شرایط را مسئول می‌دانند نه خود را در نتیجه به طور فزاینده‌ای احساس قربانی بودن و عدم تسلط دارند. همیشه در حال ملامت کسی یا چیزی هستند و در نهایت طوری رفتار می‌کنند تا بتوانند باور خود را اثبات کنند.

اما افراد عامل آن‌ها هستند که خود را مسئول همه چیز می‌دانند. آن‌ها معتقدند که می‌توانند پاسخ با واکنش خودشان را انتخاب کنند و با انتخاب خود می‌توانند بر رویدادها تاثیر بگذارند. موقعیت‌ها و اوضاع و شرایط و سایر اشخاص را ملامت نمی‌کنند و آن‌ها را علت رفتار خود نمی‌دانند. این افراد، رفتارشان حاصل انتخاب آگاهانه خودشان و مبتنی بر ارزش‌هاست نه ثمره اوضاع و شرایط که مبتنی بر احساس است.

البته اگر سال‌های سال برای خودتان دلایل بی‌شماری جمع کرده‌اید که به دلیل وجود کسی یا شرایطی بدبخت هستید، در این صورت «عامل بودن» ابدا آسان نیست. باید داروی تلخ را بلعید اما به محض فرو دادن آن به رهایی هیجان‌انگیزی دست می‌یابید که هرگز پیش از آن نچشیده بودید.

پس عادت اول، خودمان را مسئول بدانیم و نه دیگران و شرایط را یعنی خودمان برنامه‌نویس هستیم.

عادت دوم

برای ایجاد عادت دوم مانند ناظر ساختمانی عمل کنید که هر روز صبح در حالی که نقشه ساختمان را در دست دارد، به محل ساختمان می‌رود. او به طور ذهنی پایان کار را می‌بیند و می‌داند در نهایت کار به کجا ختم خواهد شد و هر روز با استفاده از آن نقشه درباره جزئیات کار آن روز تصمیم می‌گیرد.

پس، از تخیل خود استفاده کنید، زمان و مکان در برابر قوه تخیل معنا و مفهومی ندارند فقط یاد بگیرید که با وضوح روشنی تجسم کنید. آن‌چه را که می‌خواهید، ببینید.

بعضی آن را «رسالت شخصی» می‌نامند. عده‌ای دیگر «هدف‌نامه» یا «نظام‌نامه». شما هر نامی را که دوست دارید در نظر بگیرید. برنامه خود را بنویسید و به وضوح پایان کار را ببینید. یادتان باشد شما باید اوضاع را رهبری کنید نه مدیریت. زیرا مدیران همیشه مشغله دارند و سخت مشغول کار هستند ولی رهبران از دیدگاهی وسیع‌تر کل وضعیت را می‌بینند.

پس از نوشتن شعار و رسالت شخصی خود، با افراد خانواده یا دوستان یا اعضای گروهی صحبت کنید. مدام آن را مورد بررسی قرار دهید تا تغییرات لازم را در آن به وجود آورید و از همه مهم‌تر مطابق آن زندگی کنید. نخست معتقد باشید که خودتان برنامه‌نویس هستید آن‌گاه برنامه را بنویسید. بسیاری از مردم در این باره مشکل دارند زیرا بسیاری از هدف‌های خود را به تحقق در نیاورده‌اند. به بسیاری از عهد و پیمان‌های خود وفادار نمانده‌اند، بر سر قول خود نایستاده‌اند زیرا عامل و متعهد نیستند و اعمالشان بر پایه احساسات و حالات و اوضاع و شرایط آن‌هاست نه بر اساس اصول و تعهدات. در نتیجه اختیار خود را از کف می‌دهند و عملا نقش مظلوم و قربانی را بازی می‌کنند. پس بنابر عادت دوم، هدفی را برای خود تعیین کنید و متعهد شوید که به هدفتان برسید و عهدی ببندید و حتما بر سر پیمان خود بایستید. به این ترتیب اختیار زندگی‌تان را در دست می‌گیرید و اعتماد به نفس لازم را کسب می‌کنید و این اعتماد به نفس ناشی از خویشتن‌داری و احساس امنیت درونی است چراکه متوجه می‌شوید خودتان منشا احساس امنیت خودتان هستید.

عادت سوم

این عادت به تحقق درآوردن عادت دوم است. یعنی اکنون وقت عمل آن چیزی است که نوشته‌اید حتما باید بنویسید تا دقیقا بدانید چه چیز را می‌خواهید عملی کنید و به اجرا درآورید. تغییر مهمی که در این‌جا رخ می‌دهد نه گفتن شما به کارهایی است که ضرورتی ندارند و در نتیجه به مهم‌ترین کارها آری می‌گویید.

این چنین شما می‌توانید خودتان را مدیریت کنید. تمام افرادی که قادر به مدیریت خویش هستند نظم زندگی‌شان ناشی از درون خودشان و پیرو ژرفترین ارزش‌هایی هستند که خود انتخاب کرده‌اند. در واقع عادت سوم برنامه‌ریزی پیرامون نقش‌ها و هدف و ایجاد انضباط درونی برای اجرای آن‌هاست. در این صورت «زمان» همچون ابزار و وسیله‌ای در دستتان خواهد بود نه کارفرمایی مسلط بر شما.

پس عادت اول (عامل باشید) نگرش و دیدگاه شخصی ایجاد می‌کند. عادت دوم (به طور ذهنی از پایان کار شروع کنید) رهبری خویشتن را به وجود می‌آورد و عادت سوم (نخست، امور نخست را قرار دهید) مدیریت خویشتن را ایجاد می‌کند. با پرورش این سه عادت در خود، به احساس ایمنی درونی یا منشا راستین امنیت می‌رسید.

عادت چهارم

برنده-برنده بیندیشید

این عادت کار گروهی و ذهنیت برنده-برنده می‌باشد به این معنی که حتی زمانی که با فردی روبه‌رو می‌شوید که مخالف شماست باید بکوشید راه حلی پیدا کنید که از دیدگاه طرفین مطلوب باشد. این نگرش آن چارچوب ذهنی است که در ارتباط‌های انسانی، پیوسته منافع متقابل را می‌جوید. به معنای توافق‌ها یا راه‌حل‌هایی که برای هر دو طرف سودمند و رضایت‌بخش باشد.

با نگرش برنده-برنده همه کسانی که در آن پروژه یا تصمیم‌گیری سهیم‌اند، احساسی مطلوب به دست می‌آورند و نسبت به اجرای آن برنامه احساس تعهد می‌کنند و زندگی میدان همکاری می‌شود نه رقابت.

نگرش برنده-برنده دارای پنج بُعد است:

  1. منش (یا پرورش عادت‌های ۱ و ۲ و ۳ در خویشتن)
  2. کیفیت رابطه (یا وضعیت بانک عاطفی)
  3. توافق‌های به عمل آمده (یا انتظارها و توقعاتی که به وجود آمده‌اند)
  4. نظام‌ها (چگونگی سازمان‌دادن به روش‌هایی که نگرش برنده-برنده را ایجاد می‌کنند)
  5. فرایندها (چگونگی اجرای ابعاد بالا، تا از فرایندها یا قوانین طبیعی تخلف نکنند)

عادت پنجم

نخست گوش فرا دهید سپس بخواهید به شما گوش کنند

ابتدا گوش کنید و بعد نظرتان را بیان کنید. آن‌چه در ارتباط موثر مهم است، خوب گوش دادن است. زمانی که به صحبت‌های طرف مقابل خود خوب گوش فرا می‌دهید مثل این است که همدلی برقرار شده و او احساس می‌کند که از طرف شما درک شده است. در نتیجه می‌تواند به حرف‌ها و راهکارهای شما گوش دهد و حتی عمل کند. در تمام روابط این موضوع صدق می‌کند. اول باید گوش کنید و تشخیص دهید و بعد تجویز کنید. مثلا به هنگام تربیت فرزندان نخست باید وضعیت آن‌ها را درک کنید و حرفشان را بشنوید و آن‌گاه به آن‌ها اندرز و یا آموزش دهید یعنی باید سرشار از همدلی باشید.

اکثر مردم می‌خواهند بر اساس تجارب خودشان به دیگران راهکار و توصیه بدهند. مثل این می‌ماند که پزشکی، عینک ذره‌بینی خودش را به زور به چشم بیمار بزند. به جای این‌که ابتدا معاینه کند، نمره چشم را تشخیص بدهد و بعد تجویز کند.

آنقدر مشتاقیم شتابزده حرف دیگران را قطع کنیم، نصیحت کنیم و با اندرزهای حکیمانه خود همه چیز را اصلاح کنیم که اغلب اوقات فرصت تشخیص دادن را به خود نمی‌دهیم. به یاد داشته باشید که افراد برای خوب گوش دادن باید از امنیت درونی و انعطاف‌پذیری برخوردار باشند پس عادت‌های اول و دوم و سوم را جدی بگیرید.

اگر می‌خواهید ارتباط واقعی برقرار کنید بکوشید مسئله را از چارچوب ذهنی آن شخص ببینید مثلا می‌توانید بگویید فکر می‌کنم گفتی که … یا فکر می‌کنم این احساس را داری…

در روابط انسانی عادت پنجم معادل هواست. به محض این‌که شخص احساس کند کاملا مورد تفاهم قرار گرفته است می‌آساید. آن‌گاه می‌تواند بدون حالت تدافعی گشوده و پذیرا باشد. کلید ارتباط راستین این است که شخص متقابل متقاعد شود که حرف او را فهمیده و وضعیت او را درک کرده‌اید. کافی نیست خودتان تصور کنید که به دقت حرف دیگران را گوش کرده‌اید. این اوست که باید مطمئن باشد که دقیقا حرف او را شنیده و کاملا وضعیت او را درک کرده‌اید. باید آن‌قدر از همدلی سرشار باشید که بتوانید در اعماق وجود آن شخص نفوذ کنید تا بتوانید دریابید که او چگونه به مسئله می‌نگرد و چه احساسی درباره آن دارد. یعنی در آن لحظه جهان را از دیدگاهی بنگرید که آن شخص می‌بیند و دریابید که او چگونه احساس می‌کند. می‌توان به جرئت گفت که در همه مشکلات مربوط به روابط ۹۹ درصد مسائل با سوءتفاهم آغاز می‌شود. زیرا جهان را نه آن‌گونه که هست بلکه آن‌گونه که خود هستیم می‌بینیم.

عادت ششم

سینرژی (انرژی گروهی) ایجاد کنید

این عادت جنبه خلاق عادت پنجم است . در این‌جاست که خلاقیت خود را به کار می‌گیرید و راه‌حل‌های تازه و بهتری را جستجو می‌کنید. بیشتر مردم به جای ایجاد سینرژی (همکاری خلاق) ستیز یا گریز را در پیش می‌گیرند. هر دوی این شیوه‌ها ناشی از الگوهای ارتباطی نابالغ است. این عادت‌ را در خود پرورش دهید که به هنگام بحران گفتگو کنید تا بتوانید به راه حلی برسید که برای طرفین مطلوب باشد ابتدا گوش دهید و بعد نظرتان را بگویید و آن‌قدر به گفتگو ادامه دهید تا مطمئن شوید که طرف مقابل می‌داند که وضعیت او را کاملا درک کرده‌اید. این همدلی و تفاهم متقابل، احترام و تاکید چندین برابر ایجاد می‌کند. این سازش و مصالحه نیست بلکه وارد مرحله خلاقیت و ایجاد امکانات و راه حل‌ها و انتخاب‌های تازه می‌شوید. طبیعتا این امر مستلزم صرف وقت و صبر و شکیبایی و پرورش منش قدرتمند ناشی از عادت‌های ۱ و ۲ و ۳ است. هم‌چنین مستلزم احساس ایمنی درونی است که ناشی از صداقت و حس تعهد نسبت به ارزش‌هایی است که درونا انتخاب کرده‌ایم.

عادت هفتم

اره را تیز کنید، بازسازی خویشتن

عادت هفتم عبارت است از ایجاد مجال برای تیز کردن اره یا بازسازی خویشتن اگر به طور منظم به عادت هفت بپردازید، خود به خود سایر عادت‌ها را نیز در خویشتن پرورش خواهید داد. این عادت عبارت است از ایجاد تعادل میان چهار بعد وجود: جسمانی، ذهنی، معنوی، اجتماعی و عاطفی

جنبه جسمانی: عبارت است از مراقبت موثر از جسم و توجه شایسته به تن: شامل تغذیه درست و استراحت مناسب و ورزش منظم.

جنبه ذهنی: بیشتر ما پس از پایان تحصیلات، مطالعه عمیق و منظم خود را کنار می‌گذاریم و دیگر به طور جدی و تحلیلی نمی‌نویسیم و به جای این‌ها بیشتر تلویزیون نگاه می‌کنیم. آموزش ژرف و پیوسته برای بازسازی ذهنی ضروری است. گاه در کلاس‌هایی شرکت کنید و گاه برنامه‌های مطالعاتی منظمی را برای خود تنظیم کنید. پرورش بعد ذهنی به عادت سه مربوط می‌شود زیرا در وجودتان انضباط و تعهد و پشتکار ایجاد می‌کند. یکی دیگر از راه‌های پرورش ذهن، نوشتن است. می‌توانید دفتری را به نوشتن اندیشه‌ها و تجربه‌ها و بینش‌ها و آموزش‌های خویش اختصاص دهید. نوشتن سبب می‌شود ذهنی روشن و منظم و دقیق پیدا کنید.

جنبه‌ی معنوی: بازسازی بعد معنوی موجب می‌شود که رهبری زندگی‌تان را به عهده بگیرید. بعد معنوی به هسته و کانون وجودتان ارتباط می‌یابد. بازسازی معنوی زمان می‌‌طلبد اما این زمان بسیار نیکو سرمایه‌گذاری شده است. اتصال با کل کائنات برقرار کنید از هر راهی که دوست دارید.

جنبه اجتماعی-عاطفی: این ابعاد کاملا به یکدیگر مرتبط اند زیرا از طریق روابطی که با دیگران داریم پرورش می‌یابند و نمایان می‌شوند. پرورش بعد اجتماعی/عاطفی به اندازه پرورش ابعاد معنوی و ذهنی وقت نمی‌گیرد.

زیرا می‌توانیم در روابط روزانه‌مان آن‌ها را به کار گیریم. البته احتیاج به تمرین دارد.

نکته آخر:

توالی عادت‌ها را رعایت کنید چون برای فراگیری عادت تازه باید در عادت‌های قبلی به مهارت رسیده باشید.

مثلا برای این که بتوانم «نخست گوش فرا دهم، سپس بخواهم که به من گوش دهند» یا برای این که به عادت دوم بپردازم و شعار رسالت خود را بنویسم باید بسیار عامل باشم (عادت اول)

  1. عامل باشید
  2. ذهنا از پایان آغاز کنید
  3. نخست امور نخست را قرار دهید
  4. به شیوه‌ برنده-برنده بیندیشید
  5. اول به دیگران گوش دهید
  6. سینرژی (انرژی گروهی) ایجاد کنید
  7. اره را تیز کنید

به گفتگو بپیوندید

بازگشت به بالای صفحه