رد کردن لینک ها

تنفر کودک به چه کسی است؟

(پیرامون موضوع اینکه چرا تنفر در فرزند نسبت به والدینش رخ می دهد؟ با نگاه به نظریات رواندرمانگر و روانشناس وینیکات)

 

در لحظه های مراقبت و تربیت کودک بارها متوجه شده اید که او نسبت به یک رفتار شما واکنش خشونت آمیز دارد و گاهی به شما این خشونت را بیان می کند. خصوصا با عبارت: “از تو متنفرم”…

 

در توضیح چگونگی رخ دادن این رفتار اول باید بدانیم که خشم و رفتار خشونت‌آمیز کودکان مربوط به آسیب‌پذیری دوران اولیه رشدش است و این یک کنش و واکنش ذاتی کودک نیست. به همین دلیل با توجه به افزایش این رفتار در کودکان، نمی توان رشد این موضوع را به طور جدی و خطرناک یک اختلال در نظر گرفت.

به طور کلی نمی توان گفت که در درون کودک بیگانگی نسبت به والدین باشد، بلکه باید به نارضایتی کودک نسبت به نوع رفتار مراقبت کننده اش بپردازیم. وینیکات می گوید: “عدم اطمینان والدین از نوع رفتار تربیتی و مراقبتی شان نسبت به فرزندشان، شک عمیقی در فرزند نسبت به ارزش های خودش و و والدینش ایجاد می کند. در اینجا باید بگوییم ذهن کودک تبدیل به انباری می شود که احساسات خودشیفتگی و اهمیت به خود را کاملا فراموش می کند. مانند آنچه در نوجوانان و جوانان به عنوان آسیب ها و خلأ‌های وجودی یاد می کنیم.

در درون هر کودک،احساس تنفر و خشونت به پدر و مادر وجود دارد. فراموش نکنیم که وینیکات اشاره می کند که کودکان در مسیر رشد دچار نوعی خلا و آسیب پذیری های روحی و جسمی می شوند که ممکن است ما از آن بی خبر باشیم. حداقل برای کودک تا زمان هفت سالگی فقط والدین و مراقبین او کسانی هستند که کودک می تواند خشمش را به آنها انتقال دهد.

باید دقت کنیم که احساس unloved یا احساس دوست نداشتن دیگری (مخصوصا والدین) برای کودک به شدت دردآور است.

کودک در تمام لحظه هایش در تلاش است تا خودش را به والدینش اتصال دهد و به آنها نزدیک شود. تا جایی که انگار به پدر و مادری که او را طرد می‌کند اهمیت نمی‌دهد. این احساس غلط که پدر و مادرها مدام احساس می کنند فرزندانشان نسبت به آنها تنفر دارند موجب می شود خشم و احساسات سخت کودک را نسبت به خود بزرگتر از آنچه هست، ببینند.

آنچه خطرناک است این است که اگر کودک این احساس والدینش را متوجه شود ممکن است بیشتر آنها را از خود طرد کند.

 

هشت مورد از دلایلی که باعث خشم و تنفر کودک از والدین می شود:

 

1. دعواهای خانگی والدین

2. عشق بازی های مفرط والدین دربرابر فرزند

3. ایجاد احساس دوگانه والد بودن و مراقب بودن

4. نگرانی و اهمیتی که بیش از انتظار و نیاز کودک باشد

5. عدم درک درست نسبت به احساست آنی کودک (تناقض های رفتاری نسبت به کودک: دعواکردن او و سپس علاقه سریع به او نشان دادن مانند نوازش کردنش)

6. کودک را با نام دیگر و یا نشان خاصی صدا کردن (مهمترین نمونه ای که ذهن کودک را دچار خلا هویتی می کند این نمونه است)

7. رفتارهای دوگانه والد با کودک (به گونه ای که کودک مجبور باشد برای کسب رضایت و احساس والدش تلاش دوگانه ای انجام دهد)

8. عدم باورپذیری رفتارهای کودک (مانند اینکه یک حرکت اشتباه کودک به دلیل جذابیت برای شما، محبوب شود)

 

وینیکات در کتاب کودک و مادران می گوید:

 

“بیشتر مادران با فرزندان خود در خانه ماندند، به آن‌ها غذا دادند، و همیشه انتظار داشتند که به عنوان یک حضور محافظی و مراقبت کننده درهرجایی که کودک حضور دارد، آماده باشند. اغلب زنان درک غریزی دارند که نوزادان آن‌ها نیاز زیادی به آنها دارند و به روش مراقبت های زیاد و حساس والد ضرورت دارند. جالب آن است که ما فکر می کنیم کودکمان فقط مادر و پدر را در مراقبت و تربیت نیاز دارد. با اینکه کودک می خواهد به گونه ی مشترک از زندگی و دنیای بیرونش سهم داشته باشد.بدانیم شیردهی باعث ایجاد رابطه عمیق میان مادر و نوزاد می‌شود و اولین و قدیمی ترین فرآیندهای یادگیری متقابل در این رفتار شیردهی پایه گذاری می شوند.”

 

کودکان ما سرشار از خشم و نفرتی هستند که در دوران بارداری مادر تحت عناوین درد، خستگی، عدم درک شدن از سوی همسر، پشیمانی از بارداری، از دست دادن اندام و احساس زشت شدن، نداشتن رابطه ی جنسی زناشویی و سردشدگی های دوران بارداری و احساس های ویارگونه، به کودک انتقال داده شده است. کودک هرآنچه از خوشحالی اش دارد خنده و محبت به اندازه ی شما در زمان حال است که او را به یاد شادی های مشترکش با شما در گذشته می اندازد و از آن طرف ناراحتی و غمش هم درست با این فرمول یادآوری و شکل می گیرد.

حالا انتخاب با ماست که در نقش والد بودن باعث شویم کودکمان به کدام گذشته برود: خوب یا بد…شیرین یا تلخ؟

بازگشت به بالای صفحه