رد کردن لینک ها

اقتصاد، روانشناسی و سبک زندگی

اقتصاد علمی است که دائما در حال پیشرفت و تعامل با سایر علوم است. مطالعات ادبیات اقتصاد در مورد نحوه رفتار مردم در تصمیم گیری های اقتصادی شان بحث می کند. روانشناسی هم علمی ست که رفتار افراد را توضیح و تحلیل می‌کند و براساس این دو تعریف نمی توان نادیده گرفت که روانشناسی تاثیر زیادی بر اقتصاد دارد.
روانشناسی و رفتارهای انسانی، ساختارهای پیچیده‌ای را در زندگی و رفتار اجتماعی انسان نشان می‌دهند. نکته ی مهم، کلیشه های مردم به عنوان نشان دهنده رفتارهای ناهمگنی است که توسط بسیاری از دانشگاهیان و محققان مورد انتقاد و بررسی قرار می‌گیرد: اینکه چگونه روانشناسی، هنگام تصمیم گیری اقتصادی، مردم را هدایت می کند.

روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند امروزه انسان و جامعه ای که در آن زیست می کند در وضعیتی ست که در تاریخ هیچگونه تجربه ی اینچنینی را در حوزه ی اقتصاد نداشته است. این صحبت بدان معنی ست که امروزه تصمیم گیری های اقتصادی مردم در جامعه و زندگی فردی شان کاملا متفاوت از زمان های دیگر در تاریخ است.

در گذشته تصمیمات اقتصادی فایده و ضرری تعریف شده داشتند. مثلا یک شکست اقتصادی موجب گرفتاری مالی و زندان می شد. اما امروز این شکست می تواند منجر به از بین رفتن تمام تاریخ یک انسان شود. آسیب یک فرد در یک شکست اقتصادی می تواند یک جامعه را به شکست بکشاند.
این موضوع به قدری جدی ست که روانشناسی اقتصاد حتی در تصمیم گیری های کلان یک دولت هم نقش ایفا می کند. مهمترین تاثیر و نقش روانشناسی در اقتصاد، شناخت و آگاهی به علم اقتصاد است که چگونه و برای چه انسانی برنامه هایش را تدوین و انتشار دهد.

انجمن روانشناسی آمریکا در گزارش سالانه ای درباره ی نقش اقتصاد در مراجعات مردمی به مشاوران و روانشناسان آماری را منتشر کرده که نشان از تاثیر ۶۰ درصدی مشکلات اقتصادی در شکل گیری بیماری ها و مشکلات روانی دارد.

این یعنی هرآنچه امروز درگیری روحی برای ما ایجاد می کند و یا قرار است ما را به خودش مبتلا کند، چیزی نیست، جز اقتصاد…

حتی لاکان هم در طرح ریزی روانکاوی اقتصادی که مبتنی بر نظریه ی مارکس و فروید استوار بود به این موضوع اشاره می کند که تصمیمات اقتصادی در سطح سرمایه و پول در جامعه، مستقیما در نهاد انسان یک پایگاه اقتصادی را به وجود می آورد که وظیفه‌اش التیام بخشیِ شکست های سنگین اقتصادی ست. مثلا وقتی رکود اقتصادی بزرگی کشور را فرا می گیرد ذهن ما با درک رکودهای کوچک، آمادگی پذیرش آن اتفاق بزرگتر را دارد. در غیر اینصورت قطعا انسان نمی‌توانست حتی کوچکترین مشکل مالی خودش را حل و فصل کند چه برسد به هضم مشکلات اقتصادی جامعه …

اما وظیفه و نقش روانشناسی فراتر از این التیام بخشی است. روانشناسی دربرابر مهمترین عامل به وجود آورنده مشکل اقتصادی یعنی تصمیم گیری های اقتصادی می ایستد. هدف این است با ارائه‌ی یک الگوی هماهنگ و یکپارچه، سریع و منطقی نیاز اقتصادی ما را برطرف کند و مقابل تصمیمات موازی و هزینه ساز، محکم ایستادگی کند.

روانشناسی با دو اهرم انتخاب و تصمیم‌گیری می تواند برای انسان یک پروژه ی هدفمند اقتصادی طراحی کند تا هرکسی در هر موقعیت فردی و اجتماعی بتواند بهترین و بدترین حادثه‌ی اقتصادی را با کمترین هزینه طی مسیر کند.

از آنجایی که روانشناسی مبتنی بر درک و آگاهی از خود، انتخاب کردن را جایز می داند، درصد تصمیم گیری های اقتصادی را هم می تواند با آگاهی از جنسِ تصمیم گرفته شده هماهنگ کند. این یعنی شما اگر بعد از چندین مرتبه تلاش برای خرید یک لباس نتوانید آن را تهیه کنید خودتان را برای این «نشدن» بازخواست نمی کنید بلکه این را یک جلوگیری از هدر رفت تصمیم گیری در سبک اقتصادی زندگی تان قلمداد می‌کنید.

تفاوت ورود روانشناسی در سبک اقتصادی زندگی با قبل ورودش بسیار مشهود است.

روانشناسی نه تنها می تواند خودِ سبک را برای زندگی ما طرح ریزی کند بلکه می تواند بدون دخالت سرمایه و پول، بر اقتصادی بودن آن هم ایده و نظر دهد.

بازگشت به بالای صفحه