رد کردن لینک ها

نقش اجتماعی: تعادل و تعامل

عملکردهای فردی و اجتماعی بسیاری وجود دارد که مردم از طریق آنها می توانند بر رفتار ما تأثیر بگذارند. شاید یکی از مهمترین موارد این باشد که نوع رفتار اخلاقی مردم در جامعه باعث ایجاد انتظار و توقعاتی خلاف توانایی‌های نقش ما شود.

مثلاً کمک شما به یک نیازمند برای عبور از خیابان ممکن است برای فرد نیازمند یک مطالبه همیشگی شود و در صورت فقدان این کمک، احساس یأس و بی‌پناهی اجتماعی بکند.
اگر دقت کنید بسیاری از بی تفاوتی‌ها و احساس تنهایی که در جامعه درک می‌شود از همین انتظارات ناشی شده است.

انجمن روانشناسی انگلستان با همکاری شورای عمومی فرهنگ بریتانیا در پژوهشی ده ساله (بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱) در شهر لندن توانستند این موضوع را ثابت کنند که میزان بزهکاری و تکدی گری در جامعه لندن با سطح ناامیدی و بی پناهی که مردم از هم نوع‌شان در همان جامعه دریافت کرده‌اند، ارتباط مستقیم دارد. این بدان معنی‌ست که رشد فقر و عامل بزهکاری‌های اجتماعی همیشه دلایل اقتصادی ندارد؛ بلکه رفتارهای غیرتعادلی و غیرتعاملی ما انسان‌ها باهم می‌تواند سطح بیشتری از ناامیدی را نسبت به دلایل اقتصادی شامل شود.

گاهی ما انسان ها فراموش می کنیم که در جامعه رفتارهای ما مبتنی بر پذیرش نقش های غیردائمی استوار هستند.
اگر شما روزی در مقام یک پلیس به هم نوع خود در جامعه کمک کردید، توقع و انتظاری را به وجود آوردید، اما ممکن است شما از نقش کاری پلیس خارج شوید و یک راننده تاکسی شوید.

موضوع مهم و مسئله ناهنجارساز اینجاست که مردم به نقش پلیسی شما آنقدر عادت کرده اند که وقتی شما راننده تاکسی هستید، همان انتظارات قبلی را از شما دارند.
این موضوع باعث می‌شود تا شما در جامعه مدام به گذشته‌ای رجوع کنید که دیگران آن جامعه انتظارش را دارند. این استعاره مشترک جهانی که مردم آنچه می خواهند از نظر خودت مهمتر است نشانگر همین ناهنجاری شناختی در یک جامعه است.

به گفته ویلیام شکسپیر:

جهان یک گذرگاه است با دالان‌های نامتوازن
و انسان‌هایی همه یکسان و یک شکل
حال شک نکن: دالان‌ها زود تنگ می‌شوند و انسان‌ها زودتر فرسوده…

نتیجه

هر روزه فشار قابل توجهی برای انطباق با نقش‌های اجتماعی که دیگران از ما طلب می‌کنند و انتظار دارند، بر ما حمل می‌شود.
درک ماهیت نقش‌های اجتماعی می‌تواند ما را از بن بست‌های هویتی در جامعه رهایی بخشد اما باید دقت کنیم که در بن بست تغییرهای ناهمگون و بدون اراده همین نقش ها گرفتار نشویم.

ما با انتظارات دیگران خودمان را مطابقت می‌دهیم و به کنش‌های آنها پاسخ درخور او را می‌دهیم. اما وقتی که نقش هایمان را خوب بازی نکنیم و نارضایتی هم نوع اجتماعی خود را احساس کنیم، دچار نوعی فرسودگی و بی هویتی فردی می‌شویم.
حال، دیگر تا بازخورد مثبت دریافت نکنیم اراده ی پذیرش نقش جدیدی را نمی‌توانیم داشته باشیم. اینجاست که عدم تعادل و تعامل در پذیرش و نمایش نقش‌های اجتماعی می‌تواند باعث نابودی هویتی در یک جامعه برای یک فرد شود.

به گفتگو بپیوندید

بازگشت به بالای صفحه