معرفی کتاب نیمه تاریک وجود
از متحول شدن سخن میگوید و به نقل از سقراط مینویسد اگر میخواهی دنیا را تکان دهی خود را تکان بده. اشاره به آدمی است که به باغی یا اتاقی تشبیه شده، درِ بعضی از اتاقها بسته است وقتی سری هم به آنها نمیزنیم. چرا؟ مگر همه اتاقها از آن این کاخ (وجود آدمی) نیست؟ پس چرا بعضی بهتر و تمیزتر و در دسترساند ولی بعضی متروکهاند؟ اتاقهای دربسته حکم قسمتی از وجود ما را دارند که با بزرگتر شدنمان و برای گرفتن تایید از دیگران در آنها را بستهایماما بدانیم تنها در اتاقها بسته است ولی اتاقها همچنان باقی هستند و امکان دارد با بادی ناگهانی یا طوفانی غیرمنتظره باز شوند. پس بهتر است تعادلی برقرار کنیم با چشم دل نگاهی بیندازیم و درها را باز کنیم. شاید با باز کردن در اتاق متروکه ویژگی اتاق در دسترس نمایان شود.
چرا که بدون شناخت بد نمیتوانیم خوب را بشناسیم و یا بدون آشنایی با ترس چطور میتوانم عشق را احساس کنیم پس بیاییم همه کاخ را آنطور که هست ببینیم و قبول کنیم، خوب و بد، زشت و زیبا، بزرگ و کوچک و البته بدون قضاوت در مورد آنها.
قبول کنیم که هر کدام از آنها بخشی از وجود ماست که موهبت و پیامی برای ما دارند. تلاش برای نادیده انگاشتن آنها یا اثبات بی نقص بودن تنها انرژی ما را هدر میدهد، حال آن که گاهی کاملا بر عکس است و ما نقاط مثبت خود را پنهان میکنیم پس بیام نقاط مثبت و منفی هر دو را با هم در آغوش بگیریم و اکر ما آنها را نبینیم و کتمان کنیم به حکم قانون الهی افرادی با آن ویژگیها و خصوصیات در مسیرمان قرار میگیرند تا ما تمام وجود خود را ببینیم. تا قبل از رسیدن آن زمان خود شروع کنیم. در کاخ وجود خود چرخی بزنیم و پست ترین بخش وجود خود مراجعه کنیم و خود را با آنها یکی سازیم.
راه دیگر شناخت بخشهای وجودیمان دیدن دیگران است چرا که ما بخشی از احساسات و شخصیت خود را نمیپذیریم و آنرا به دیگران نسبت میدهیم. در حقیقت نقابی به چهره زدهایم و من ایدهآلی درست کردهایم. اگر نقاب را پوسته بدانیم و اتاقهای در بسته را سایه، پوسته سایه را میپوشاند و بیشتر اوقات نقطه مقابل وجودمان را به مردم نشان میدهیم. به عنوان مثال کار میکنیم تا نشان دهیم چقدر توانا هستیم و روی ناتوانی خود را بپوشانیم. با کنار زدن نقابها خود واقعی نمایان میشود.
درکتاب به چندین راه اشاره شده تا به خود واقعی نزدیک شویم. باورها را ببینیم، آنها را بررسی کنیم و بدانیم که رنج راهی است برای رسیدن به خوشبختی و ما در خوشبختی کامل هیچ چیزی را نمیتوانیم تجربه کنیم پس به درد و رنج معنا دهیم و آنها را لازمه صیقل روح خود بدانیم. و اما راهی دیگر، جنبههای مثبت خود را تحسین کنیم و شکرگزار باشیم و البته این حمل بر خودستایی نیست. بخشایش گامی دیگر است و یاد بگیریم که پیش داوری نکنیم و با اشتباهات کنار بیاییم. توجه و مهر به خود بسیار موثر است. سعی کنیم خود را ببینیم و دوست داشته باشیم، خود را لمس کنیم و اگرچه در قمستهایی از بدن احساس درد میکنیم عاشقانه به آن توجه کنیم. روشن کردن شمع، گوش دادن به موسیقی، حمام کردن و مراقبه و به طور کلی هر چیزی که ما را شادتر میکند انجام دهیم به جای آنکه منتظر بمانیم و بگوییم دیگران برای ما چه میکنند.
هنگامی که روی خود کار میکنیم ممکن است مهرورزی به خود برایمان دشوار باشد. هر کس به نوعی مهر میورزد. مهم این است که توجه به خود را شروع کنیم. توجه به تغذیه، ورزش روزانه، خریدن هدیه برای خود، تفریح مناسب، تنفس صحیح، مطالعه، عبادت همه توجه به خود است. عکسی از دوران کودکی خود را در جایی که هر روز آن را مشاهده میکنیم قرار دهید. کودکی یادآور معصومیت و شادی و بازی است. بنابراین دیدن آن نشاط آور است. ما کودکان را کمتر قضاوت میکنیم. پس خود را به صورت کودک دیدن که فقط نیازمند عشق و توجه و تایید است ما را با خود مهربان میکند. هر روز از خود بپرسیم امروز برای این کودک چه میتوانم بکنم؟ چگونه به او عشق دهم؟ بعد به صدای درون خود توجه کنیم ببینیم چه میشنویم، درون ما به چه نیاز دارد؟ به استراحت، به قدر شناسی، به مراقبت، یا احترام؟ این تمرین را هر روز قبل از شروع کار روزانه انجام دهیم. بدن خود را ماساژ دهیم. برای آنچه که هستیم خدا را شکر کنیم. از بدن خود که ماوای روح ماست تشکر کنیم. چنانچه در قسمتی از بدن خود درد یا فشار حس کردیم توجه عاشقانه به آن قسمت معطوف داریم و از این که ناراحتی خود را به اطلاع ما رسانده است تشکر کنیم. حمام کردن، روشن کردن شمع، گوش سپردن به موسیقی، مراقبه برای رهایی از فشار، عالی است و نشانه توجه به خود میباشد. هنگام خواب فضای مهر بخشی ایجاد کنیم از همه کارهایی که برای خود میتوانیم انجام دهیم فهرستی تهیه کنیم. چه کار کنیم که شادتر باشیم، چه بخوریم که دلپذیر و روحنواز باشد. به جای این که منتظر باشیم تا دیگران کارهایی را که دوست داریم برایمان انجام دهند، خودمان دست به کار شویم. خلوت خود را دلپذیر کنیم، بهترین لباس خود را بپوشیم، عطر بزنیم، شمع روشن کنیم و هر روز زندگی را جشن بگیریم.
هنگام کار بر خود بارها و بارها دلمان میخواهد توقف کنیم در حالی که کارمان هنوز تمام نشده است. توقف نکنیم، راه را تا درمان کامل ادامه دهیم. رسالت ما بیعیب و نقص نیست. رسالت ما کامل بودن است و هم زمان ناقص بودن.
لزومی ندارد دیگران حتی از آن سر در بیاورند. عبارت را ساده و کوتاه انتخاب کنیم که حفظ کنیم و هر لحظه بتوانیم تکرارش کنیم. در ذهن عبارت هر چه قدرتمندتر باشد به ما احساس توانایی میدهد. ۲۸ روز زمان به خود بدهیم و هر روز این عبارت را به سطح آگاهی خود بیاوریم تا پر رنگ و پر معنا شود. «من موجودی معنوی، شایسته عشق راستی و وفور هستم»