معرفی کتاب شیب ست گودین
کتاب با طرح ضربالمثلی قدیمی شروع میشود: برندهها کار را ول میکنند و کسانی که کار را ول میکنند برنده میشوند.
با شنیدن این جمله چه فکری میکنید؟ همه ما با لذت کاری را شروع میکنیم (یک پروژه جدید) خیلی سخت کار میکنیم و البته لذت هم میبریم. ولی یکباره به نقطه ای میرسیم که کار سخت میشود و لذت کمتر. شما چه کار میکنید؟ مطمئنم از خودتان میپرسید آیا این پروژه ارزش این همه زحمت را دارد؟ نویسنده کتاب اصطلاح جالبی برای این توقف به کار میبرد: «شیب!» او چنین توضیح میدهد: اگر به مانع موقتی بر خورد کردید حتما در شیب هستید، دست از تلاش کردن بر ندارید. حتما بر آن غلبه خواهید کرد ولی از طرفی هم امکان دارد یک بن بست واقعی باشد.
ست گودین نویسنده کتاب معتقد است آن چه که فوق ستارهها را از دیگران متمایز میکند این است که آنها میتوانند به سرعت از بن بست بگریزند و تمرکز و انگیزهشان را روی چیزی بگذارند که ارزش دارد. در حقیقت برندهها میدانند که کجا باید کار را ول کنند و زود ول میکنند. زیاد هم این کار را میکنند بدون اینکه احساس پشیمانی کنند. برندگان واقعی در جست و جوی شیب هستند چرا که آنها معتقدند هر چقدر مانع بزرگتر باشد پاداش عبور از آن بزرگتر است.
از آن طرف بازندهها درست در لحظهی حساس دست از کار میکشند و هیچگاه شیب را تشخیص نمیدهند که بتوانند از آن عبور کنند.
چرا به شیب به شکل انگیزه نگاه نکنیم؟ انگیزهای برای ادامه کار و یا حتی در شرایطی برای رها کردن کار. تا بتوانیم در زمینهای دیگر بهترین باشیم.
تصور کنید چاله مشترکی (یا همان شیب) سر راه ما قرار میگیرد و فکر میکنیم که دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم این یک مانع بزرگ برای رسیدن به هدف است. آیا دست از کار بکشیم یا ادامه دهیم؟
در حقیقت این تمایز اصلی اقلیت جامعه با اکثریت جامعه میباشد و موفقیت از آن اقلیت کوچکی است که کمی بیشتر از اکثریت مردم پافشاری میکنند و دوام میآورند و همین طور موفقیت از آن اکثریت کمی است که جسارت ول کردن سریع و تمرکز روی کار جدید را دارند. ول کردن راهی هوشمندانه برای مدیریت زندگی و حرفه میباشد ولی باید توجه داشته باشیم که بعضی اوقات ول کردن کار بسیار اشتباهی است. حتما الان این سوال در ذهن شما نقش بسته است که از کجا بدانیم ول کردن به موقع است یا نه؟
بسیاری از مردم معتقدند باید پشتکار داشته باشیم، سخت تلاش کنیم، وقت بیشتری بگذاریم، بیشتر آموزش ببینیم و کار را رها نکنیم. اگر اینطور است پس چرا سازمانهایی را میبینیم که کم انگیزهتر از سازمان ما هستند ولی موفقترند؟ چرا افراد کم استعداد تر از ما، برنده میشوند؟ این به هنر ول کردن کار بر میگردد. دقت کنید! ول کردن نباید منفعلانه باشد. چراکه بسیاری از مردم زمانی کارشان را ول میکنند که زیر فشار قرار میگیرند و وقتی نمیتوانند به خودشان زحمت ول کردن کار را بدهند به کارشان میچسبند. در نظر بگیرید که در ابتدای شروع کاری هستید مثلا یک ورزش یا یک حرفه یا یک دوره تحصیلی اول برایتان بسیار جذاب و سرگرم کننده است و بازخورد مثبتی از اطرافیان خود میگیرید و این نیز باعث شادمانی شما میشود. چند روز و چند هفته بعد روند سریع یادگیری باعث میشود که روحیهتان همچنان بالا بماندو کار جدیدتان هر چه که باشد انجام آن هنوز راحت است. اما از این جا به بعد است که شیب اتفاق میافتد. (شیب مسیر طولانی بین شروع کردن و تسلط یافتن است) و حالا سخت است که ادامه دهید. برای درک بهتر شیب برا همچون حفاظهای ساختگی تصور کنید که برای بیرون نگه داشتن شما کار گذاشته شده است. این مصداق عینی امتحانهای ورودی یا آزمونهای مقطعی میباشد. شما باید دروس را با موفقیت بگذرانید که در اصل کلید ورود به آن دوره است. به این دلیل که آن موسسه، سازمان و یا دانشگاه میخواهد فقط افراد با انگیزه را جذب کند. پس یک حفاظ به نام یک درس یا موضوعِ مشکل ایجاد میکند و در اصل این حفاظ تمایز انسانهای با انگیزه و بیانگیزه میشود.
افراد موفق فقط شیب را پشت سر نمیگذارند آنها از هیچ کاری کوتاهی نمیکنند، در مسیر رسیدن به هدف قوانین را تغییر میدهند، سختتر تلاش میکنند و با خوشحالی با شیب کنار میآیند. مثل این میماند که وقتی با قدرت با شیب مواجه شوید دیگر شیبی وجود نخواهد داشت ولی به یک نکته باید توجه کنیم خیلی اوقات پیش میآید که ما کار میکنیم و سخت کار میکنیم، تلاش میکنیم اما هیچ چیز تغییر نمیکند. نه ذرهای بهتر و نه یک ذره بدتر، همان است که بود.
در چنین مواردی ما دچار بن بست شدهایم. بعد از تشخیص بن بست خیلی زود باید خودمان را از آن خلاص کنیم. چون بن بست ما را از انجام یک کار دیگر باز میدارد. پس شیبهایی که ما را به هدف نزدیک میکند تحمل میکنیم ولی از بن بستها خارج میشویم. در بسیازی از حرفهها و ورزشها هم شیب وجود دارد. ورزش تنیس را در نظر بگیرید، تفاوت میان یک بازیکن معمولی با یک قهرمان کشوری در استعداد خدادادی نیست بلکه فرد قهرمان این توانایی را داشته که در لحظاتی که رها کردن آسانتر از ادامه دادن بوده، او تلاش بیشتری کند و ادامه دهد. شیب باعث کمیابی میشود و کمیابی ارزش میآفریند. شیب رمز موفقیت افراد موفق است. افرادی وقت و انرژی و تلاششان را برای عبور از شیب میگذارند، همانهایی هستند که به بهترین در جهان تبدیل میشوند. آنها سیستم را به چالش میکشند و به جای اینکه از شاخهای به شاخهی دیگر بروند و فقط کمی بهتر از متوسط باشند و به آنچه دارند قانع باشند با آغوش باز به سراغ چالشها میشوند.
آنها تحت هیچ شرایطی از هدفشان دست نمیکشند، شجاعانهترین کار این است که تحمل کنید و تا آخرش بروید و از همه مزایای کمیابی بهره ببرید.
نکته: عاقلانهترین کار این است، اگر فکر میکنیم نمیتوانیم سختی را تحمل کنیم حتی زحمت شروع یادگیری را به خودمان ندهیم. اما بدترین کار این است که آن را شروع کنیم و در ابتدا سخت تلاش کنیم، وقت و هزینهی زیادی صرف کنیم اما درست در میانه شیب آن را ول کنیم.
افراد کمی شجاعانه انتخاب میکنند و به بهترین افراد در جهان تبدیل میشوند افراد آگاه عاقلانه تصمیم میگیرند و انرژیشان را برای کارهایی که واقعا دوست دارند و برایشان مهم است صرف میکنند. از رقیبان نترسید، رقیبان خود را همچون متحدان خود ببینید. هر چه کار سختتر باشد شما شانس بیشتری دارید ولی اگر برعکس رقیب شما سخت تلاش کند و باعث شود شما کارتان را ول کنید، همه چیز بی فایده است. به مشکلات در راه هم چون چالشهایی نگاه کنید که راه را برای شما جذابتر میکند به شیب همچون یک دوست نگاه کنید چون آن مشکل یا سختی باعث میشود که شما از دیگر افراد متمایز شوید و بهترین باشید. کافی نیست که فقط شیب را پشت سر بگذارید. تنها زمانی میتوانید به آن چه لایقش هستید برسید که با اشتیاق به سمت شیب بروید و هم چون فرصت به آن نگاه کنید. چون واقعا یک فرصت است.
ما باید قبل از شروع هر کار برخودمان سختگیر باشیم. بدانیم که هر کاری مشکلات خاص خودش را دارد اگر کاری را که شروع کردهایم برای ما با ارزش بوده است پس توقف به دلیل رسیدن به شیب، تلف کردن زمانی است که تا کنون گذاشته ایم. اگر با رسیدن به هر شیبی کارمان را ول کنیم بعد از مدتی متوجه میشویم که ول کننده زنجیرهای شدهایم. کارهای زیادی را آغاز کردهایم اما کمتر کاری را به پایان رساندهایم.
به زبان سادهتر باید دقت کنیم که اگر نمیتوانیم از عهدهی کاری بر آییم پس اصلا آن را شروع نکنیم. باید بتوانیم منحصر به فرد باشیم و در حوزهی کاری خودمان بهترین باشیم. برای بهتر شدن باید شیب تند را انتخاب کنیم. میدانید چرا؟ درست متوجه شدهاید، بله، این شیب تند وجه تمایز افراد موفق با افراد عادی است. باید از سد این شیب بگذریم و خودمان را به آن طرف برسانیم این کاری است که همه نمیتوانند انجام دهند.
یادمان باشد که شیب متحد ما است ولی تنها عبور از شیب کافی نیست. در این میان باید تمام بن بستهایی که وقت ما را تلف میکنند شناسایی کنیم و از آنها خارج شویم. به این چند مورد دقت کنید: اگر این موارد را در خودتان مشاهده کردید کار را ول کنید: ۱.اگر وقت نداشتید ۲. اگر پولتان تمام شود ۳. اگر بترسید ۴. اگر زیاد جدی نباشید ۵. اگر به جای تمرکز روی بلند مدت به کوتاه مدت فکر کنید و زمانی که کوتاه مدت سخت شد کار را ول کنید ۶. اگر علاقه و اشتیاق اول کار را نداشته باشید ۷. اگر استعداد کاری را که میخواهید در آن بهترین شوید را ندارید. ولی اگر منابع و اراده و انرژی کافی برای رسیدن به هدف را دارید کار را شروع کنید. اگر بتوانیم از شیب عبور کنیم و بتوانیم به پیشرفت خود ادامه دهیم در حالی که سیستم از ما میخواهد که کار را ول کنیم در این صورت به دستاوردهای شگفتانگیزی خواهیم رسید. مسئله مهم دیگر این است که باید یاد بگیریم کارهایی را که به اندازه کافی برای ما اهمیت ندارند یا کارهایی که مهارت ما در آنها معمولی و متوسط است را ول کنیم و منابع و انرژی خود را به شیبهای که اهمیت عبور دارند اختصاص دهیم و اگر فکر میکنیم که نمیتوانیم در جهان بهترین باشیم اصلا وارد بازی نشویم.
متوسط بودن برای بازندههاست. برای فوق ستارهها و بهترین بودن باید کاری استثنایی انجام دهیم. بسیاری از افراد هستند که اتفاقا در برابر شیب دوام میآورند ولی این کافی نیست باید به شیب به عنوان یک فرصت برای خلق یک چیز خارقالعاده نگاه کنیم. همان چیزی که مردم درباره آن صحبت میکنند، آن را توصیه میکنند و البته آن را انتخاب میکنند. به این مثال توجه کنید: وقتی خرید شما در سوپر مارکت تمام میشود برای پرداخت به یکی از صندوقها میروید کدام صندوق را انتخاب میکنید؟ بعضی از ما به صندوقی میرویم که کوتاهترین صف را دارد و همان جا میمانیم و تکان نمیخوریم. بعضی دیگر از ما در یک صف کوتاه میرویم ولی اگر زیاد معطل شویم صف خود را عوض میکنیم. ولی عدهای هستند که به کوتاهترین صف میروند و در حین ایستادن مدام به صفهای دیگر نگاه میکنند و صفشان را تغییر میدهند مثل این است که هر بار از اول شروع کردهاند. این مثل کاری است که در زندگی انجام میدهیم. درست است که شروع هر کار هیجان و لذت دارد اما تا زمانی که از شیب عبور نکردهایم تلاشهایمان ثمر نمیدهد. اگر در شیب با تمام نیرو به راه خود ادامه دهیم و از آن عبور کنیم مثل این است که تمام رقیبان را پشت سر گذاشتهایم.
فرض کنید که من به تازگی به محل کاری رفتهام. یک رئیس خشن و همکارانی که خیلی به تازهواردها اهمیت نمیدهند، روبهرو میشوم بعد از چند ماه به این نتیجه میرسم که نمیتوانم این محیط را تحمل کنم پس کارم را ول میکنم. این دقیقا همان اشتباهی است که همه ما انجام میدهیم. رنج کوتاه مدت بیشتر از مزایای بلند مدت بر اکثر مردم تاثیر میگذارد. به همین دلیل بسیار مهم است که منافع بلند مدت ول نکردن کار را مدام به خودمان گوشزد کنیم. به مثال من بازگردیم، بهتر بود که من در آن شرایط به موفقیتهایم در کار فکر میکردم و جایگاه بالای خودم را در کار میدیدم. این اهداف بلند مدت میتواند تحمل مشکلات کوتاه مدت را برای ما آسان کند. افراد با پشتکار و سرسخت قادرند نور انتهای تونل را در ذهنشان مجسم کنند در حالی که دیگران نمیتوانند این کار را انجام دهند. ضمنا افراد باهوش و زرنگ واقعگرا هستند و در جایی که پایان آن نوری نباشد، تصویرسازی غیرواقعی نمیکنند.
به این نکات توجه کنید: ۱. ول کردن کار از کنار آمدن با آن بهتر است چون دست شما را باز میگذارد تا بتوانید در کار دیگری بهتر شوید. هیچ زمان کاری را که پتانسیل موفقیت بزرگی در آن وجود دارد ولی صرفا به این خاطر که نمیتوانی فشار کنونیاش را تحمل کنی ول نکن.
۳. غرور میتواند فرد را سالها در شغلی نگه دارد که دیگر نه جذاب است و نه امکان پیشرفتی در آن وجود دارد. به خاطر غرورتان به کاری که به بن بست رسیده است نچسبید.
۴. این که در دانشگاه معروفی تحصیل کردهاید و یا بعد از مدتی تلاش توانستهاید به سمت مدیر یک قسمت منصوب شوید نباید مانع ول کردن کار شما شود (البته در صورتی که هیچ لذتی از کارتان نمیبرید)
نکته: اگر تصمیمی که میگیریم بر اساس حس و حال لحظه باشد به احتمال زیاد تصمیم درستی نیست و نکتهی پایانی اینکه به یاد داشته باشیم همه موفقیتهای ما شبیه هم هستند همه شکستهایمان نیز شبیه هم هستند وقتی کار مهمی انجام میدهیم موفق میشویم. وقتی زود تسلیم میشویم، شکست میخوریم. وقتی در کاری که انجام میدهیم بهترین در جهان هستیم موفق میشویم. وقتی خودمان را با کارهایی مشغول میکنیم که جسارت ول کردن آنها را نداریم شکست میخوریم.