رد کردن لینک ها

رابطه خیانت بازگشت به زندگی

رابطه، خیانت و بازگشت به زندگی

هنگامی که دو نفر زن یا مرد و دختر و پسری وارد رابطه ای می شوند در اولین قدم به یکدیگر اطمینان می دهند که بی اعتنایی نسبت به مشکلات، و اعتنا به امید و توجه به ترس می تواند از مهمترین مزایای دوستی و رابطه باشد. در رابطه، اعتماد بسیار مهم است و محرمانه بودن تمام هویت و حریم دوطرفه رابطه مهمترین انتظار طرفین در رابطه است. وقتی ما دوست یکدیگر هستیم، فرض می‌کنیم اسرار ما در قلب و ذهن و زندگی طرف مقابل جایگاهی امن را دارد. در بعضی موارد بسیاری از ما آسیب و خیانت را در یک رابطه دوستی یا زناشویی تجربه کرده ایم و عموماً هم در مدیریت آن با بزرگترین و سخت ترین چالش زندگی روبرو می شویم. کارل گوستاو یونگ می گوید: «خیانت تنها بُعدی از یک رابطه است که هرگز به واقعی بودن آن تمایل نداریم.»
هنگامی که در یک رابطه دوستی و یا زناشویی خیانت رخ می دهد اولین آسیب متوجه اعتماد در رابطه است. اینگونه که عمل خیانت قطعیت اعتماد را به نسبیت بدل می کند. همه چیز در رابطه از این به بعد با نسبیت سنجش می شود: زیبایی و زشتی ، خوبی و بدی ، درست و غلط ، ضعف و قدرت…
اعتماد اولین و قلبی ترین احساس یک رابطه است که امنیت و آرامش را به یک رابطه هدیه می دهد و امکان برنامه ریزی برای آینده و یکسان سازی مشکلات و دستاوردهای زمان حال را ممکن می سازد. با اعتماد یک رابطه می تواند بین تمام نوسان های سلیقه ای و عقیده ای دوطرفه رابطه تعادل برقرار کند. اما عمل خیانت و نه صرفاً ذهنیت آن را داشتن، تعادلی که می تواند حاصل مدت ها تلاش و صبوری در یک رابطه باشد را از هم متلاشی کند.

دومین و اساسی ترین پیامد حاصل از عمل خیانت از دست رفتن جهان بینی و احساس های فردی ست که خیانت بر او اعمال شده است. هویت و فرهنگی که افراد در رابطه با خود می آورند حاصل یک ‌عمر زندگی فردی و اجتماعی ست که حالا قرار است در رابطه به بهترین شکل ممکن از آن بهره جست. مرد و زن با انبوهی از تاریخی که در زندگی گذشته کسب کرده اند یکدیگر را در افق آینده‌گری شان یکی و همسان می یابند. پروفسور استانلی هال در زندگی نامه اش می نویسد: «عمل خیانت تاریخ و فرهنگ یک رابطه را هم متلاشی می کند. اگر جامعه با جنگ دو حکومت فلج و زمین گیر و دچار عقب افتادگی می شود، زندگی فردی انسان ها با خیانت دچار جنگ می شود. با این تفاوت که اگر جنگی در یک سرزمین برای میلیون ها نفر آوارگی به وجود می آورد که همین از درد و رنج و زخم حادثه کم می کند، خیانت بر یک نفر و یا دونفر آوارگی حاصل می کند و انسان امروز و شاید فردا برای همچین آوارگی آمادگی نخواهد داشت.»
مرکز ملی رسیدگی به امور خیانت و بزهکاری جنسی ایالت باواریا آلمان در گزارشی در سال ۲۰۰۴ اعلام داشت که تقریبا بیش از ۹۰ درصد رابطه هایی که با خیانت همراه هستند هرگز به سرانجام و بازگشت به زندگی را تجربه نخواهند کرد.
در همین مرکز نظرسنجی احساسی و عقلانی از طرفین دخیل در خیانت گرفته شده است که نمونه ای از آن را می بینیم:

جیمی ۲۷ ساله، استاد دانشگاه و دارای وضعیت مالی متوسط. فردی باهوش و اجتماعی و دارای دوستان کم. مجسمه سازی را دوست دارد و در خانه کارگاه مجسمه سازی دارد. او مدت چهار سال است که در رابطه با سوزان است.
سوزان ۲۶ سال دارد. بازیگر تئاتر است و دارای روابط زیاد اجتماعی. فردی باهوش و در کنار کار اصلی اش علاقه به شنا و کوه نوردی دارد. سوزان در یک ورکشاپ در نمایشگاهی در انگلستان با جیمی آشنا شد. آنها اکنون در امریکا زندگی می کنند.
جیمی به دلیل سفرهای کاری زیادش معمولا در خانه نیست و در طول روز هم بسیار کار می کند. سوزان به او چندین بار خیانت کرده است و جیمی توسط یکی از دوستان سوزان این ماجرا را متوجه می شود.

سوزان برای طلاق اقدام می کند و جیمی هم رضایت می دهد.

سوزان نبودن شوهرش در خانه و مخالفت ها و بیگانگی های همسرش با علایق و کارش را و دلسوزی های بیش از اندازه جیمی را دلایل خیانت اعلام کرده است. در ابتدا سوزان انکار می کرد که این رابطه ها به خاطر کم کاری و مشکلات جیمی بوده اما بعد از انجام شش ماه روان‌درمانی و مشاوره روانکاوی او متوجه شد که برای ثابت کردن این موضوع که در زندگی تنها است این عمل خیانت را چندین بار و با آسودگی و رضایت کامل انجام داده است. سوزان در یکی از این رابطه‌ها متوجه بارداری می شود و فرزند را سقط می کند. اما بعداً متوجه می شود که این فرزند از جیمی بوده.

سوزان در طی یک دوره ی درمانی یک ساله به دستور کانون مشاوره و پیشگیری زمینه ی طلاق اجتماعی انجمن بهزیستی امریکا قرار گرفت و توانست به زندگی اش با جیمی بازگردد.

جیمی اما برای سه ماه زندگی و کار را رها کرد و متاسفانه با اعتیاد سنگینی مواجه شد و مدت دوهفته را به دلیل انجام عمل جنسی خلاف قانون در کشور برزیل در بازداشت بود. جیمی بعد از مراجعه به امریکا و حضور در جلسات روانکاوی و مشاوره
درمانی توانست بعد از هجده ماه به زندگی عادی اش بازگردد اما نتوانست سوزان را در کنار خود بپذیرد. آنها هم اکنون جدا از یکدیگر زندگی می کنند تا دوره ی مشاوره های دونفره ای هم را را طی کنند و بعد تصمیم گیری لازم را انجام دهند.

نظرسنجی (این موارد ذکر شده توسط طرفین نسبت به طرف مقابل گفته شده است)

سوزان،
موارد عقلانی: احمق ، ساده ، خشک ، دانا ، جدی ، تنها ، بداخلاق
موارد احساسی: لوس ، دوست داشتنی ، با احساس ، لوس و بانمک ، مهربان ، پناهگاه ، خوشبین ، مهربان و دلسوز

جیمی،
موارد عقلانی: اجتماعی ، باوفا ، متعهد ، زیبا ، هنرمند ، زیبا و زیبابین
موارد احساسی: دوست داشتنی ، عاشق پیشه ، نامهربان ، امروزی ، عاشق و پیشه و سنت شکن

پال اینایمری پروفسور ارشد کانون رسیدگی ویژه به امور خیانت های جنسی و اخلاقی دانشگاه علوم پزشکی استفورد درباره ی این نظرسنجی می گوید:

«آنچه سوزان و جیمی را آزار داد و منجر به این اتفاق برای سوزان شد ذهنیت های غیرعقلانی و رویایی نسبت به زندگی مشترک بود.»

چه عواملی باعث می شود کسی که دوستش داریم این کار (عمل خیانت) را انجام دهد؟ دلایل مختلفی وجود دارد. شاید شخص:

۱. به هر دلیلی، اگر چه توجیه پذیر باشد یا نه، رابطه با دیگری و نه خیانت را، انتخاب کرده است و این شیوه منفعلانه تهاجمی را برای بازگشت بهتر به رابطه ی فعلی اش انتخاب کرده است. (موارد کمی به این مورد اشاره می کنند)

۲. حسادت یا رقابت های موجود در زندگی زناشویی در مورد دستاوردها و روابط هر یک از طرفین رابطه

۳. تلاش برای کسب امتیازی خاص در زندگی مشترک بدون درنظر گرفتن اشتراکی بودن رابطه

۴. تلاش بی مورد و بدون دلیل منطقی برای پذیرش تمام مسئولیت های زندگی از سوی یکی از طرفین رابطه. خطرناک ترین مورد منجر شده به خیانت خصوصاً از جانب خانم ها این است که آقایان در زندگی، زنان را از هر مسئولیت پذیری دور می کنند.

۵. تصور اشتباه طرفین رابطه نسبت به عملکرد یکی از زوجین نسبت به اینکه چرا عمل و رفتاری انجام شده است که فقط به نفع یکی از افراد در رابطه باشد.

۶. معمولا خوشحال کننده نیست که زن فقط “اخبار” را دریافت کند و قدرت تحلیل آن را نداشته باشد. حتی از درستی و غلط بودن آن خبر اطلاعی پیدا نکند. فقط استراحت کند و برای هر تلاشی بدون درنظر گرفتن عواید آن کار از او ستایش شود. در کسب و کار و مسائل مالی هیچ‌گونه دخالتی نداشته باشد و تنها مصرف کننده باشد. (زنان در چهل و پنج درصد موارد طبق آخرین نظرسنجی بهزیستی ایران در سال ۹۲، فقط مصرف کننده بودن در زندگی زناشویی را حتی در رابطه جنسی و بچه دار شدن عامل خیانت دانسته اند)

۷. فرد در رابطه احساس کند “در وسط زندگی گرفتار شده است” و در آغاز و پایان یک فعالیت یا کنشی نقشی تعیین کننده ندارد. در زندگی مشترک از القای عملکردهای واکنشی نسبت به یکدیگر هراس داشته باشید و اجازه دهید حتی باوجود مخالف ها و تنش زایی، عملکرد کنشی را نسبت به هم تجربه کنید.

۸. یک نقص شخصیت / رفتاری داشته باشید. بعضی افراد ناراحتی و خستگی درونی خود را با “تکان دادن گلدان”، یا پای خود، اعلام می کنند. این فرض که هر انسانی باید کامل و خوب و بدون نقص باشد موجب در تنگنا قرارگرفتن طرف مقابل در رابطه می شود و مدام در تکاپوی رسیدن به جایگاه متعالی شما می شود و از خود و هویت اش بیزار می شود. با درنظر گرفتن احترام و اخلاق، مانند همان زمان هایی که خوشحالی خود را با آزادی کامل نمایش و بروز می دهید، عصبانیت و ناراحتی خود را هم اینگونه تخیله کنید. یونگ اشاره دارد که انسان با قانون تعامل فردی سازنده و دارای قابلیت تأثیرگذاری ست: میزان جذب و دفع خوشحالی و ناراحتی باید به یک میزان و یا در تناسبی همگون باشند. یکنواختی به معنای فقط خوشحال بودن و یا ناراحت بودن نیست. یکنواختی به معنای به تعادل و یکدستی رساندن هیجان ها و حالت های انگیختگی رفتاری ست.

تنها راه بهبود ذهنی و قلبی درباره ی طرفین آسیب دیده شده از عمل خیانت این است که بدانیم، آنکه خیانت را عملی کرده است خودش بیشترین آسیب و نابودی را تحمل می کند. فردی که بر او عمل خیانت صورت گرفته است همسر، هویت و رابطه اش را از دست می دهد اما آنکه مجری و عامل خیانت بوده است تمام خودش را از دست می دهد. او دیگر نمی تواند در ذهن خود فردی خیالی را زنده کند زیرا از اینکه به او هم خیانت کند هراس دارد. او حتی نمی تواند با کودک دورن اش همزاد پنداری کند. زیرا می ترسد با خیانت به آن کودک باکرگی اش را از او دریغ کند. فردی که خیانت کرده است در نکاه خودش و جامعه یک انسان محکوم و گناهکار ست و متاسفانه همه ی دادگاه ها و قضاوت کننده ها او را مقصر می دانند.

اما سوال هایی بسیار مهم: آیا قبل از آغاز یک رابطه شما می توانید خیانت کتید؟ اساسأ خیانت چه وقت هویت و وجود پیدا می کند؟ مگرنه آنکه خیانت در یک رابطه دونفره معنا پیدا می کند؟

خیانت مانند
عمل بچه دار شدن و فرزندآوری یک عملکرد دوگانه و وابسته به دیگری ست. مرلین مونرو در پاسخ به آرتور میلر نمایشنامه نویس و همسرش در رابطه به خیانتی که کرده بود می آورد: «آیا بهتر نبود بگویی ابتدا من به خودم خیانت کرده ام و نه به تو که همسرم هستی؟»

بسیاری از روانشناسان و مشاوران خانواده هم بر این اصل حکم‌ دارند: چرایی عمل خیانت مهم است اما به شرط آنکه ابتدا بدانیم آنکه خیانت کرده است خودش هم به دنبال چرایی این عمل انجام شده است.

دو موردی که می تواند گرایش و تمایل به خیانت را در فرد، عادی و مرسوم جلوه دهد:

۱. اولین و گاهی خطرناک ترین راه در بیان احساس های صمیمی و زناشویی در رابطه این است که خجالت زده نشوید. بیان کامل و بی پرده مسائل جنسی در رابطه ی زناشویی موجب بی قیدی و تمامیت خواهی جنسی بدن می شود. دیگر یک نفر نمی تواند پاسخ این حجم از تقاضاهای جعلی و تصنعی بدن را بدهد. نیاز به دیگری هنگامی تقویت می شود که عوامل تحریک کننده ی خیالی توسط یکی از طرفین رابطه ی جنسی در زندگی مشترک، بیش از اندازه و اغراق شود. بدن من و شما یک محدوده ی عملکردی و تحریک پذیری دارد و اگر این توسط صبر و تجربه های شهودی در رابطه و یا با کمک مشاوران جنسی شناخته و کشف نشود، به سرکوب منجر می شود و اعمال و نقاط هیجانی و تحریکی دروغین جایگزین می شوند.

۲. در مورد شخصی که در محیط خانواده شما بیگانه است با همسر خود از آن سخن نگویید. افراد نا آشنا اگر در زبان سخن گویی شما آن هم هنگام صحبت با همسرتان جایگاهی دارد پس باید فرد مهمی باشد. در این موارد سعی کنید به همسر خود بفهمانید که درجه ی اهمیت صحبت های شما با او چگونه است و در صحبت های خود اولیت بندی کنید. شما باید بتوانید اشخاص بیگانه ای که در زندگی فردی و کاری شما نقش مهمی دارند را حریم سازی کنید. اگر نیرو و انگیزه های رفتاری شما به همین میزان که برای همسرتان هزینه می شود برای دیگری هم یک میزان باشد، اولین تقاضای جنسی فرد غریبه توسط شما با پاسخ مثبت روبرو می شود. در نظرسنجی که مرکز علوم تحقیقات علوم انسانی دانشگاه سلطنتی بریتانیا انجام داده است، زوج های که خود را در زندگی کاری و اجتماعی شان به میزان در زندگی خصوصی شان انتشار می دهند حداقل یکبار خیانت کرده اند.

فراموش نکنیم در یک رابطه ی اجتماعی ساده پاسخ به نیازهای جنسی از همه ی پاسخ به نیازهای دیگر ساده تر است چرا که به صورت راز بین طرفین قرار است در نظرگرفته شود.

هرگاه اعتماد به یک بیگانه و غیر و یا دیگری در اعتماد او به نگهداری و درک دردودل و رازها افزایش یافت، خیانت هم احتمالش بالا می رود.

در زندگی مشترک اعتماد به نفس و اعتماد به یکدیگر مهمترین رکن امنیت و آرامش در زندگی ست. زندگی مشترک زندگی نیست که در قفس باشید و ادعای زندگی سالم را داشته باشید. ما می توانیم مانند پرندگان به همان میزان که در قفس هستیم، آسمان را هم تجربه کنیم. شوق آسمان نیست که در قفس بودن را برای پرنده قابل تحمل می کند. قفس هم مانند آسمان سراسر از انگیزه و هیجان های ست که امکان زندگی را به ما می دهد. نه مرد برای نجات زن آفریده شده است و نه زن برای خوشبخت کردن مرد. زندگی دارای ابعاد مختلفی ست. ازدواج و زندگی مشترک عمومی ترین و مرسوم ترین بُعد زندگی ما است.
خیانت اما با تمام آسیب ها و تنش هایی که به وجود می آورد به ما هشدار می دهد که نگاه خود را به «دیگری» تغییر دهیم. انسان های در جامعه دشمن های ما و زندگی مشترک ما نیستند. درک جایگاه افراد غریبه در زندگی ما و نقش و اراده ی حضور آنها در کنار ما به میزان شناخت همسر اهمیت دارد. در قفس یا آسمان در معرض ارتباط های اجتماعی متنوع هستیم. هیچ کس از خیانت کردن و خیانت دیدن در امان نیست مگر آنکه بدانیم در امان بودن و امنیت بدن و روح ما چیست، در چه است و چگونه کسب می شود؟

به گفتگو بپیوندید

بازگشت به بالای صفحه