رد کردن لینک ها

ده زنی که جهان روانشناسی را تغییر دادند؟

روانشناسی از ابتدای وجودش تا مدت های طولانی تمرکز گفتمان و ارائه نظریاتش را بر مردان استوار کرده‌ بود. حتی در جامعه هم روانشناس فقط مرد توصیف می‌شد و در افراطی ترین حالت در زمان فروید، جامعه اتریش اینگونه فکر می‌کرد که زن ها حتی نمی‌توانند مشتری های مناسبی برای روانشناسان مرد باشند.

متأسفانه در فضای آکادمیک هم نظریات روانشناسان زنان در کتاب های درسی روانشناسی هم نادیده گرفته می شود.
با وجود همه ی این بی توجهی ها به روانشناسان زن، بسیاری از زنان در دنیای روانشناسی حضوری داشتند که نقش مهمی را در توسعه کمی و کیفی روانشناسی ایفا کردند.

در زیر نام ده نفر آنها را می‌بینیم و تاثیر تفکر ۵ نفر از آنها را کوتاه بررسی می کنیم.

در حالی که مطالعه تاریخ اولیه روانشناسی را بررسی می کنید یک نکته ی مهم جلب توجه می کند:

این موضوع که همه ی روانشناسان چرا مرد هستند و با وجود تبلور نام زنانی در روانشناسی چرا نظریاتی از آنان انتشار عمومی نشده است؟

شاید جواب را باید در تسلط متفکران مرد در لیست پیشگامان مهم روان‌شناسان اولیه یافت.

اما واقعیت این است که زنان از ابتدای روزهای انتشار و مردمی شدن روانشناسی حضور فعال داشته اند. برآوردها نشان می دهد که در اوایل دهه ۹۰ میلادی، از هر ده روانشناس، یک نفر زن بوده است. این آمار فقط در آمریکا است. شاید جالب باشد بدانید در اروپا آمار به ۳ نفر هم می رسد.

با این حال، با وجود تلاش و پشتکار عملی روانشناسان زن، بسیاری از آنان که پیشگام در روانشناسی بودند با تبعیض، موانع و مشکلات زیادی مواجه شدند. بسیاری از آنها مجاز به تحصیل در کنار مردان نبودند، مدارک تحصیلی که به طور قانونی کسب کرده بودند، نامعتبر اعلام می شد. از حق داشتن مطب در اماکن مهم شهرها محروم شده بودند و از همه مهم تر از تدریس و انتشار نظریات شان در دانشگاه ها محرومیت جدی داشتند.
اما اراده و پشتکار زنان از همه ی این سدها راه پیروزی و سربلندی را در تاریخ ثبت کرد و برای زنان آینده، الگوی مهمی شدند.

آنا فروید، فرزند زیگموند فروید، ماری وایتون کالکینز، ماری آنوورث، لیتا هولینگوورث، کارن هورنای، ملانی کلاین، مـما فیپس کلارک، کریستین لد-فرانکلین، مارگارت فِلوی واشبُرن و الینور مکابی نام ده زن بزرگ و تأثیرگذاری ست که از آنان صحبت کردیم.

از شماره ده شروع می کنیم، یعنی الینور مکابی.

اسم Eleanor Maccoby به احتمال زیاد برای هر کسی که تا به حال روانشناسی رشد را شناخته است، نام آشنا است.
مهمترین نقش روانشناختی مکابی در شناخت تفاوت‌های جنسی و در درک امروز ما از مفاهیمی چون اجتماعی شدن و نقش بیولوژیکی انسان ها در موضوعات جنسیتی بوده است.
اگر بخواهیم مکابی را با پیاژه قیاس کنیم باید بگوییم مکابی را می‌توان دنباله روی مترقی و رشدیافته ی پیاژه بدانیم.

مکابی اولین زنی بود که در رشته روانشناسی از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شد و در آنجا استاد روانشناسی شد. اعطای جایزه کتاب Maccoby به برترین انتشارات و کتاب روانشناسی رشد و جنسیت در دانشگاه استفورد یکی از بزرگترین افتخارات مکابی بوده است.

جایگاه نهم برای Margaret Floy Washburn است.

مارگارت اولین زن در دنیای روانشناسی بود که درجه ی دکترای تخصصی روانپزشکی را از آن خود کرد. او تحصیلات تکمیلی خود را با ادوارد تایچنر بزرگ گذراند و اولین فارغ التحصیل او شد.

پژوهش های اولیه ی او در حوزه شناخت فرآیند رفتاری حیوانات و فرآیندهای فیزیولوژیکی مشترک انسان و حیوان بود. او یک تئوری حرکت شناختی ایجاد کرد که نشان می داد جنبش و هیجانات بدن بر نحوه ی سلامت اندیشه تاثیر می گذارد.

نفر هشتم Christine Ladd Franklin است.

رهبر و بزرگ روانشناسی را کریستین فرانکلین می دانند. منطق، ریاضی، فیزیک و نجوم رشته های محبوب او بود.
نخستین ورود اجتماعی فرانکلین اعتراض اش به ادوارد تایچنر بود که مخالفت جدی با ورود روانشناسان زن در دانشگاه ها داشت.

شماره ی هفت نام Mamie Phipps Clark را به همراه دارد.

از کلارک کم گفته اند و شنیده ایم. باورکردنی نیست نقش عجیب و شگرف او را در تاریخ روانشناسی ندید بگیریم. توسعه تست عروسک

مهمترین پژوهش او درباب بررسی نقش نژادها در تفاوت ها و شباهت های رفتاری بود. او اولین نفری بود که در این حوزه پژوهش داشت. موضوعات پژوهش درباره ی هویت نژادی و تاثیر آن در الگوهای رفتاری افراد و قوم ها در جامعه از کلارک که خودش یک روانشناس سیاه پوست بود، قهرمان جهانی ساخت. امروزه در دنیای فرهنگی و اجتماعی سیاه پوستان آمریکایی نام کلارک بر سر زبان ها است.

نفر ششم برای معرفی  Stetter Hollingsworth است.
مهمترین پژوهش های هولینگوورث را در هوش و استعداد می شناسیم. اما مهمترین انقلاب او در زمانی شکل گرفت که عادت ماهانه ی ژنتیکی و فیزیولوژی زنان در بین بزرگان تفکر روانشناسی دوره اش به تمسخر گرفته می شد.
او توانست اثبات کند نه تنها در دوران قاعدگی زنان دچار کم هوشی یا ناتوانی نمی شوند، بلکه خلاقیت و نحوه ی شناخت استعداد در این دوران تبلور ویژه ای دارد.
اگر بخواهیم در تاریخ دو نفر را نام ببریم که توانستند جنسیت زنان را از بند حملات مردانه به طور شایسته ای نجات دهند باید از کارن هورنای روانکاو و هولینگوورس نام ببریم.

آخرین نفری ست که بررسی می کنیم. اما این بررسی بسیار مهم است. Mary Ainsworth مهمترین و کاربردی ترین روانشناس رسد خصوصا با رویکرد کودکان است.

اگر بتوانید بدون درنظر گرفتن تعصب و تاریخ مردسالارانه ی روانشناسی به پژوهش های آنوورث نگاه کنیم باید او را بنیان گذار نظریات دلبستگی و سطوح وابستگی کودک به مادر و بالعکس معرفی کنیم. او توانست در دوران بلوغ فکری اش ثابت کند دلیل دلبستگی کودک به مادر انحصاری و امکان تکرار در هیچ دوره ای از زندگی با جایگزینی هیچ فرد دیگری را ندارد. این یعنی مخالفت نظریات آنوورث با رویکرد روان‌کاوی در موضوعات دلبستگی و وابستگی.

توسعه ابتدایی روانشناسی به عنوان یک علم را باید در یک ترازوی سنجش و مقایسه قرار دهیم تا ارزش کمی و کیفی زنان روانشناس را درک کنیم.

زنان روانشناس تقریبا دو سوم از تمام دانشجویان فارغ التحصیل رشته های روانشناسی و بیش از نیمی از فعالان و اعضای انجمن روانشناسی آمریکا را شامل می شوند. شاید امروزه، هم راه بررسی و هم راه شناخت زنانی که نقش ویژه ای در همه ی سطوح جهانی به خصوص روانشناسی داشته اند آسان تر از گذشته باشد. اما فراموش نکنیم هنوز هم فشارهای مردانه با رویکرد سیاسی در دنیای امروز روانشناسی هدفی چون کمرنگ کردن نقش زنان را دارد.

منبع:
‏www.verywellmind.com

بازگشت به بالای صفحه