خلاصه کتاب حکایت دولت و فرزانگی
حکایت دولت و فرزانگی
اولین کتابی که از ترجمههای خانم خوشدل خواندم چهار اثر از فلورانس اسکاول شین بود کتابی روان و سرشار از جملههای تاکیدی و امیدبخش.
بعد از آن کتابهای زیادی به قلم نویسندگان خارجی و ترجمه خانم خوشدل خواندم مسیر اصلی نوشتهها به سوی یک هدف منتهی میشد. (تو میتوانی، تو خود همه چیزی فقط باید ایمان و باور داشته باشی)
از آن روزها، سالها میگذرد و امروز که کتابی از مارک فیشر به ترجمه ایشان خواندم، انگار که دوباره تمام هدایتها تداعی شدند. شاید کمی سخت باشد اگر فکر کنی که تو خود سازنده دنیای خود هستی و تنها باید به زندگی و قدرت ذهنت اعتماد کنی. اول باید هدف را تعیین کرد، زندگی میخواهد بداند که دقیقا از آن چه میخواهید (چنانچه چیزی نخواهید، چیزی به دست نمیآورید.) آنگاه از ناهشیار ژرف بخواهید که شما را به سوی مکنت و دولت هدایت کند، بدون هیچ استدلالی، باید به قدرت ذهن ایمان داشت. بعد صبر کنید چندی نخواهد گذشت که پاسخ خواهد آمد. در این راه باید بیباک و جسور بود. بدون ترس، ترس بدترین دشمن است، برادر تردید است و باید بر آن غلبه کرد. افرادی که به بهانه اینکه امکانات ندارند، در خطر کردن تردید میکنند هرگز به جایی نخواهند رسید.
شرایط بیرونی چندان مهم نیست، همه رویدادهای زندگی آینهای از اندیشههای ما میباشند هر اندیشه که داشته باشید به شکلی خودش را در زندگی متجلی میکند هر چقدر منش انسان نیرومندتر باشد اندیشههایش قدرتمندتر خواهد بود و زودتر متجلی خواهد شد. خواستن بهترین بقای اندیشه است هرچه خواستن شدیدتر باشد آنچه را که تقاضا میکنید زودتر بدست خواهید آورد. دقت داشته باشید که زندگی دقیقا همانگونه است که تصویرش میکنیم هر چیز که برایمان پیش میآید محصول اندیشههای ماست. پس اگر بخواهیم زندگیمان را تغییر دهیم باید از تغییر اندیشههایمان شروع کنیم. میدانید بزرگترین محدودیتها چیست؟ حدودی است که ما بر خود تحمیل میکنیم در نتیجه بزرگتریم مانع کامیابی مانع ذهنی است.
حد و مرزهای زندگیمان را بشکنیم تا حد و مرزهای زندگی فرو ریزد و در هم شکند. با این کار اوضاع و شرایط زندگی چنان دگرگون خواهد شد که گویی معجزه رخ داده است. یادمان باشد که کلام بر زندگی ما تاثیر خارقالعادهای دارد کلام دارای اقتدار مطلق است. ما انسانها معمولا نفوذ کلام را بر ضد خود به کار میبریم. با کلام خود میتوانیم بر ذهن ناهوشیار تاثیر شگرفی بگذاریم ذهن نیمه هوشیار در برابر نفوذ کلام تاثیر پذیر است. ما میتوانیم با تکرار آن چه که میخواهیم (تلقین به خود) ذهن نیمه هوشیار را جهت بدهیم. ذهن ناهوشیار بردهای است که میتواند ارباب ما شود صرفا به این دلیل که بینهایت قدرتمند است اما کور نیز هست. پس باید بدانی که چطور به آن کلک بزنی زیرا نمیتواند میان حقیقی و کاذب تفاوت قائل شود. پس باید یاد بگیریم که چگونه تمرکز کنیم. تمرکز بر آنچه میخواهیم با این کار گویی ذهن تربیت میشود. بیشتر مردم نمیدانند که جویای چه هستند آنها تصور میکنند زمان زیادی در پیش دارند و مدام تصمیمهایی را که باید بگیرند به امروز و فردا موکول میکنند. به خود میگویند هنوز فرصت دارم بعدا این کار را انجام میدهم. آنگاه پیری فرا میرسد و هنوز کاری نکرده اند. پس آنچنان عمل کنید که گویی آهرین روز زندگی است جرات داشته باشید و بیدرنگ عمل کنید اما نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که اگر هدفهایمان به دیگری صدمه بزند هم به صلاح خودمان و هم به صلاح دیگران است که از آن دوری کنیم.
کلام آخر: تعیین هدف کنید. ایمان و باور داشته باشید. جرات کنید. فرصتها را از دست ندهید. ذهن را با تمرکز قوی کنید. آنگاه با تمرکز دلیل جایگاهی را که در جهان دارید در مییابید.
برگرفته از کتاب حکایت دولت و فرزانگی